که ایران چو باغیست خرم بهار!
از شهرهای دیگر خبر ندارم، اما تا آنجا که من میدانم در شهر من اصفهان، امسال به هیچ سازمان مردمنهاد فرهنگی و یا انجمن فعال دانشجویی مجوز برپایی همایش به مناسبت روز بزرگداشت فردوسی در 25 اردیبهشتماه داده نشد. هرسال در چنین روزی، در این شهر چندین برنامه پرشور و بامحتوای فرهنگی در بزرگداشت شاهنامه فردوسی و ادب فارسی با حضور سخنوران و اندیشمندان برپا میشد اما امسال به دلایلی بازگو نشده، مجوز برپایی هیچ برنامهای در تالارهای عمومی شهر صادر نشد. با این حال، اهالی فرهنگ و دوستداران ایران در خانهها و گردهماییهای خصوصیتر، شاهنامهها را گشودند و از فرهنگ ایران سخنها گفتند. به مناسبت روز بزرگداشت فردوسی، ترانهسرودی شورآفرین و پُراندیشه را که دوستان گرامی یاغش کاظمی و فواد خواجهعلیجانی با مهر فراوان فرستاده اند، باز نشر می دهم. این ترانه سرود «ایرانزمین» نام دارد و برگرفته از مجموعه «از خشت و خاک» با صدای زیبای «علیرضا قربانی» و آهنگسازی «صادق چراغی» است که توسط گروه موسیقی «ایل» به زیبایی اجرا شده است. ترانه سرود «ایرانزمین» را در این پیوند بشنوید و متن کامل آن را در ادامه بخوانید:
ادامه مطلب ...
سروش حماسهها
استاد توران شهریاری
فردوسی بزرگ
ابرمرد روزگار
نامت هماره مایه نام آوری بُوَد
شعرت ستون شعر و زبان دری بُوَد
شهنامه کارنامه خودباوری بُوَد
نوری که تافت از تو به ایران باستان
در هر زمانه مشعل روشنگری بُُوَد
بیش از هزار سال گذشت و تو همچنان ،
بر اوج قله های سخن ایستادهای.
ای فرّخجسته شاعر شعر حماسه ها
با شور شعر خویش
تا هفت گنبد فلک آواز دادهای
بر بال شاهنامه که سیمرغ قاف توست
جان را به عرش برده و پرواز داده ای
کو ویژه واژهای که ستایم تو را به آن ؟
ای جاودانه مرد، وی پرچم نبرد!
سی سالِ پر ثمر
سی سالِ بیسپر
پیگیر و دم به دم
با قدرت قلم
با عشق آتشین
تاریخ پرشکوه و غرور گذشته را
از دستبرد حمله و تاراج دشمنان
با شعر خود ستانده به ما باز دادهای
کاخ بلند نظم تو تا روز رستخیز،
بیگفته از عزیزترین یادگارهاست.
آن گوهر مراد که شهنامه خواندیاش
گنجینه گزیدهترین ماندگارهاست.
شعر حماسیات که پر است از غرور و شور
والاترین سرود کهن روزگارهاست.
چون با فروغ مهر و توانایی خرد ،
بر شعر جاودان قرون و هزاره ها
با فرّ عشق جلوه اعجاز داده ای.
من زنده ام ای وطن در پناه تو !
سالار عقیلی خواننده جوان، میهن دوست و خوش صدای موسیقی سنتی ایران که پیشتر سرود ملی «وطنم ایران» را در ارکستر ملل به رهبری پیمان سلطانی اجرا کرده بود و «سمفونی خلیجفارس» را از خود به یادگار گذاشته بود، اینبار در مجموعه «سالارخوانی» از داغی که بر دل دارد و از دلتنگیهایش برای وطن میخواند و از عهد و پیمان دیریناش با وطن میگوید که تا سر بر تن و جان بر کف دارد، سر و جان جز در راه وطن نخواهد سپرد. سالار عقیلی دانش آموخته موسیقی و نمایش است و به عنوان خواننده در ارکستر موسیقی ملی ایران به هنرنمایی میپردازد. شعر این اثر ماندگار و شورانگیز را «عبدالجبار کاکایی» به زیبایی سروده است. ترانه سرود «ایران زمین» را می توانید در اینجا بشنوید و متن آن را در ادامه بخوانید:
ادامه مطلب ...
ریشههای مکتب ظل السطان را در اصفهان بخشکانیم
معصومه شهباز
میگویند ظلالسلطان حاکم مستبد اصفهان در عهد قاجار لوچ بوده است؛گویا کاخ آیینهخانه، سردر باغ زرشک، و بسیاری دیگر از بناهای تاریخی اصفهان را بیشتر از تلی خاک نمیدیده است. گویا آنها را بافت فرسوده میخوانده و یا شاید با خود میاندیشیده بهجای هزینهای که صرف احیاء این آثار میشود، چه بهتر که تیشه را محکمتر زده و خود را هرچه زودتر از شر این بناها خلاص کند، برود پی کارش. خوب، این بنده خدا که لوچ بوده و در تاریخ هم نادان و بی مقدارش میخوانند، آیا از یک حاکم این چنینی باید انتظار آبادانی اصفهان را داشت؟ خدا بیامرزد پدر ملکالتجار را که چهلستون را از دست تیشه این مرد کور ضمیر و لوچ چشم رهانید و گرنه باید تنها به شرح و توصیف این باغ و عمارت در سفرنامهها و کتابها دل خوش کنیم؛ همان بلایی که بر سر کاخ نمکدان و کاخ سرپوشیده و...آمد.
ادامه مطلب ...
ایران پُرآشوب و نالههای وطن در روزگار دژم!
روزگار دژم، عنوان تازهترین اثر استاد ادیببرومند است که از سوی انتشارات مدیسه در 88 صفحه منتشر شده است. این اثر دربرگیرنده گزیدهای از سرودههای دوران جوانی (17 تا 20 سالگی) شاعر ملی ادیب برومند به همراه « اُپرت ایران پُرآشوب» و نُتهای آن است که فریدون احتشامی برای این کتاب تنظیم کرده است. ادیب برومند، اپرت زیبای ایران پرآشوب را در بهمنماه سال 1326خورشیدی در سن 23 سالگی نوشت. وی در پیشگفتار کتاب درباره انگیزهاش از نوشتن این اُپرت و چگونگی اجرای آن مینویسد: «...اُپرت ایران پُرآشوب در زمستان آن سال به پایمردی هنرپیشه میهنپرست روانشاد "ناصر فرهمند" در سالن تاتر اصفهان به صحنه آمد در حالی که در اصفهان حکومت نظامی برقرار بود؛ اما چون فرماندار نظامی مرحوم "سرهنگ علیاکبر نامور" به حکم دلبستگیهای میهنی با نگارنده دوست بود از نمایش این اپرت با وجود تندی مطالب پیشگیری نکرد...در آن سال اوضاع اصفهان از نظر اخلاقی و اجتماعی و اختلافات طبقاتی و کشمکش میان حزب توده و دیگر سازمانهای مخالف او و نیز کمآبی زایندهرود و عدم نظافت شهر و فقر و نابسامانی موجبات افسردگی انسان را فراهم میکرد و بهطور کلی اوضاع کشور هم در جنوب و شمال و مرکز، آشفتگیهای فراوان داشت و هیات حاکمه فاسد چارهگر آن نبود. اینها همه مرا به نوشتن اپرت ایران پرآشوب برانگیخت که مدت پانزده شب روی صحنه بود و شور و غوغایی در شهر به ظهور رساند، بسیار مورد توجه مردم و افکار عمومی قرار گرفت. آهنگهای این اپرت را آهنگساز چیرهدست و توانا زندهیاد "عبدالحسین برازنده" ساخته بود ... این آهنگها در این اپرت بسیار هیجانانگیز بود و اجرا کنندگانش اکثر خوش صدا بودند به ویژه آقای "کیان ارثی" که رُل اینجانب را اجرا می کرد از خوانندگان خوب اصفهان بود...».
سردر جورجیر
بنای یادمان صلح و همزیستی ادیان در اصفهان
شاهین سپنتا- مهرناز شهباز
در یک کوچه باریک و نه چندان هموار در محله حکیم اصفهان، در ضلع شمال غربی مسجد حکیم، درست روبهروی یک سقاخانه، سردر آجری زیبایی تو را ناخواسته میخکوب تماشای جلال و جمالش می کند؛ گویی پردهای خیالانگیز در پیش دیدگانت به چشمنوازی برخاسته و در هر گوشهاش نقشی از خاطر کمالطلب آدمی را به تصویر کشیده است. در پیچ و تاب نقوش سردر که عاشقانه در آغوش هم نشستهاند، گلستانی شیدا میبینی که طول دیوارهای خاکی را پیموده، سر به آسمان نهاده و توسن خیال را با خود به بلندای آسمان آزاد میبرد. دستان هنرمند ایرانی در ساخت این سردر خیالانگیز، رنگ و لعاب کاشی به کار نبرده تا این ظاهر خاکی نشانهای از سادگی باطن افلاکیاش باشد. این سردر زیبا روزگاری مردمان را به درون بنایی باشکوه به نام مسجد جامع جورجیر (گور گیر) یا مسجد جامع صغیر (در مقابل مسجد عتیق یا جامع کبیر) در انتهای بازار رنگرزان هدایت میکرده است؛ مسجدی که کار ساخت آن در دوره وزارت «صاحب اسماعیل عباد» وزیر مویدالدوله و فخرالدوله دیلمی در نیمه دوم سده چهارم هجری قمری به پایان رسید و در پی حمله خانمانسوز مغول به ایران، بجز همین سردر، بقیه بخشهای آن همچون مناره بینظیر یکصد متریاش ویران شد و بعدها در دوران صفوی، مسجد حکیم به همت «حکیم محمد داوود» پزشک شاه عباس دوم در جای آن ساخته شد. اما این سردر با شکوه به عنوان نمونهای عالی از هنر معماری دوران دیلمی، تنها بازمانده مسجد جورجیر است که برایمان به یادگار مانده است.
ادامه مطلب ...
بیاننامه سازمانهای مردمنهاد به مناسبت روز ملی خلیج فارس
پس از سخنان گستاخانه «شیخ عبدالله بن زاید آل نهیان» وزیر امور خارجه امارات که بهتازگی ایران را اشغالگر جزایر سهگانه تنبکوچک و تنب بزرگ و ابوموسی خوانده است، شماری از سازمانهای مردمنهاد دوستدار میراث فرهنگی و طبیعی ایران همزمان با روز ملی خلیجفارس با انتشار بیاننامهای، ضمن ابراز نگرانی از ادعاهای بیپایه و اساس کشورک نوخاسته امارات عربی درباره جزایر ایرانی و هویت تاریخی خلیجفارس، از مسئولان کشور خواستار کاهش روابط دیپلماتیک با امارات متحده عربی و اخراج سفیر امارات از ایران، و همچنین کاهش روابط تجاری بازرگانان ایرانی با این کشور متخاصم شدند. در این بیاننامه که تاکنون به امضای 16 سازمان غیر دولتی رسیده، آمده است: اکنون چه شده است که مردمانی حقیر چشم طمع به ناموس وطن دارند و جانشینان همتها و باکریها و خرازیها و قندیها ساکت نشستهاند؟! مگر شهدای ما را هدفی جز حفظ ناموس وطن بود که از کنار حملههای لفظی به مرزهای ایرانزمین بگذریم؟ آنقدر سرگرم خودمان گشته ایم که از دشمنی چنین لجوج غافل مانده ایم.
ادامه مطلب ...
سرو آزاد
سپیده رئیسسادات هنرمند جوان و سبزاندیش به یاد میهن و در سوگ استادش پرویز مشکاتیان، تصنیف سرو آزاد را با صدای گرمش خواند و با سهتار نواخت. زندهیاد پرویز مشکاتیان تصنیف سرو آزاد را بر روی قسمتی از شعر «مرثیهای برای جنگل» اثر هوشنگ ابتهاج (ه.ا.سایه) ساخته بود. ابتهاج آن سروده را در فروردینماه سال ۱۳۵۰خورشیدی سروده بود، اما سالها بعد،پرویز مشکاتیان بههنگام ساخت تصنیف سرو آزاد، بهجای واژه «جنگل» از «میهن» استفاده نمود. ابتهاج از اندوه زخم دیرین تبرها بر پیکر درختان پیر جنگل سخن میگفت و امروز در برابر این آیینه، ساز مشکاتیان، سوز شبهای تلخ نامرادی میهن را نواخت و سپیده خواند. ترانهسرود سرو آزاد با صدای سپیده رئیسسادات را در اینجا بشنوید و متن کامل «مرثیهای برای جنگل» سروده هوشنگ ابتهاج را در ادامه بخوانید:
ادامه مطلب ...
جشن گل سرخ در شهر گل سرخ
شاهین سپنتا
سخن از جلوههای زیبای بهار در شهریست که دل انگیزترین بهارها را در میان شهرهای ایران دارد؛ شهری با گنبدهای بزرگ فیروزهای غرق در گلهای پیچ در پیچ و گلدستههای تا اوج آسمان قدکشیده؛ باغشهری که هنوز در گوشهگوشهاش میتوان بازماندههای درختان کهنسال باغهای تاریخیاش را یافت؛ گلرخ شهری که این بخت را داشته تا زندهرود، زندگی را در آغوشش جاری کند و از جریان زندگانی سیرابش کند. سخن از بهاریترین بهاران و بهشتیترین اردیبهشت در میان همه شهرهای ایرانزمین است؛ بهارانی پر از گلهای سرخ در دستانِ مردمانِ عاشق پیشه شهرِ زندهرود. سخن از شهریست که از دیدِ دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن، نویسنده «صفیر سیمرغ»، در دمدمههای اردیبهشت چون شاهزاده افسون شده افسانه است که طلسمش را شکسته اند و آرام آرام از خواب بیدار می شود و شکوفههای به و بادام رویاهای پرپر شده اویند و بید مجنون معشوقهای که زلفهای خود را بر او افشانده است. سخن از اصفهان است. شهری که شاعر ملی «ادیب برومند» در وصف اردیبهشتِ بهشتگونهاش سروده است:
ادامه مطلب ...