ایران نامه

ایران نامه، پایگاه آگاهی رسانی میراث فرهنگی و طبیعی ایران و جستار های ایران پژوهی

ایران نامه

ایران نامه، پایگاه آگاهی رسانی میراث فرهنگی و طبیعی ایران و جستار های ایران پژوهی

مار در نشان جهانی دارو و درمان

 

بُن مایه های ایرانی ِ نماد جهانی دارو و درمان 

شاهین سپنتا

دکتر هوشنگ طالع به تازگی در نامه ای «به پیراپزشکان و داروسازان» نوشته است: «نشان پزشکی غربیان یعنی دو مار به هم تنیده که در ایران نیز به کار گرفته می‌شود،‌ نشانی است یونانی که با برداشت نادرست از دانسته‌های ایرانیان کهن و درست برخلاف برداشت ایرانیان از مار (اژدها)، آن را برگزیده‌اند. در فرهنگ کهن ایران، مار (اژدها)، پلیدترین و در عین حال نیرومندترین آفریده‌ی استومند (مادی) اهریمن است». 

وی در ادامه با اشاره به داستان سیمرغ، در پایان خواستار شده است: «... در زمینه‌ی جای‌گزین کردن نماد سیمرغ به جای مار که نشانی است انیران و ضد باور و اندیشه ایرانیان، اقدام‌های لازم به عمل آید». در این مورد بیان چند نکته ضروری به نظر می رسد: 

در نامه یاد شده دکتر طالع، مرز استوره و واقعیت چنان در هم آمیخته و آشفته است که منظور نویسنده  از آنچه با نام «مار» در «فرهنگ کهن ایران» به عنوان «پلیدترین و در عین حال نیرومندترین آفریده‌ی مادی اهریمن» از آن یاد می کند، روشن نیست.

در اینجا شایسته یادآوری است که «مار» در نشان جهانی دارو و درمان که جامعه پزشکان، داروسازان و دامپزشکان با اندک تفاوت هایی آن را به کار می گیرند، یکی از نماد های آیین مهر است و با باورهایی که مار را از شمار «خرفستران» یا جانوران زیانکار اهریمنی می داند، ارتباطی ندارد.    

                   

پرچم سازمان بهداشت جهانی 


 نمونه های مختلف نشان دارد و درمان در پزشکی و دامپزشکی


مار در آیین مهر یک نماد بنیادی است و زیانکار و نامقدس و اهریمنی نیست. برای شناخت بهتر مفاهیم این نماد آیینی باید به جایگاه این نماد در آثار بازمانده از پیروان آیین میترا توجهی ویژه داشت.

در همه نگاره ها و پیکره های های « میترای گاو اوژن » که نمونه های فراوانی از آن در نیایشگاه های میترایی به دست آمده است، داستان « رستاخیز طبیعت به هنگام بهار » در صحنه ای که میترا به عنوان نماد خورشید به کنایه از بهار و به نشانه فناپذیر بودن زمستان، گاوی را از پای در می آورد، تکرار می شود. در این صحنه «مار » به عنوان نماد خاک یا زمین حضور دارد که به نشانه تجدید پذیر بودن زندگی از خون گاو می نوشد تا بارور شود و زمین برکت یابد. 

             

میترای گاو اوژن و ماری که از خون گاو زندگی می یابد

در آیین مهر، مرحله نخست از هفت مرحله روحانی نیز مقام « کلاغ » یا  « پیک » است که مقام تازه واردان به آیین مهر بوده که به خدمت در مهرابه ها می پرداختند. نشان این مقام چوبدست یا عصایی بود که یک یا دو مار بر گرداگرد آن پیچیده بود.  

           

نمادهای مار و چوبدست و جام مهری 

در کنار کمان ستاره و نان مقدس ( درَاُنه ) در یک قطعه جواهر میترایی

همچنین در نگاره ها و پیکره های  مربوط به « ایزد شیرسر » زروانی که به آیین میترا راه یافته است، ماری را می بینیم که بر گرداگرد اندامش حلقه زده است، در حالی که چوبدست یا عصایی را به نشانه « شهریاری بر زمین » به دست دارد. در این پیکره ها به وضوح نشانه هایی از عناصر چهارگانه طبیعت را می توان دید. شیر نماد آتش است و آتش هم نماد خورشید، جام یا پیاله یا سنگاب به نشانه قرابه ( hydria   ) هایی که در مهرابه ها استفاده می شده به عنوان نماد آب ، و مار نماد زمین است و زمین مادر بارآور و زندگی بخش و پرورنده است که هرسال با بارش آسمان ها بارور می شود. بال های پیکره نیز نماد گذر زمان و گردش چهار فصل یا حرکت زندگی است. بر این پایه از این پیکره با صفاتی مثبت چون بارآور و زاینده یاد می شود.                                       

   

پیکره ایزد شیر سر، یافت شده در مهرابه «اُستیا» 

به همراه خروس و چوبدست مهری

همین ویژگی ها به ایزد درمان بخش میان رودان « نین گیزیدا » نیز منتقل شده است و جنبه درمان بخشی او را در دو مار به هم پیچیده روی یک ظرف مذهبی « گودئا » می توان یافت.

نفوذ باورهای مهری در یونان باستان در حدی بود که در آمیختن استوره های یونانی و باورهای مهری موجب شد تا آسکِلِپیوس (Aesculapius ) ایزد پزشکی و درمان در استوره های یونان باستان برای این که فرمانروایی خود را در گستره دارو درمان بر زمین همواره حفظ کند، چوبدست مهری را که ماری بر آن تابیده است، در دست گرفت پس مورد بیشترین پرستش در میان ایزدان قرار ‌گرفت، چنان که او را برابر با خورشید ‌دانستند. همچنین دخترش « هیگیه‌یا » که واژه « Hygiene » یا بهداشت از نام او سرچشمه گرفته‌است ، و دو دختر دیگرش « مدیترینه » و «پاناسئا » که به ترتیب نمایانگر نیروهای بهداشت، پزشکی و درمان دردها هستند، به همراه مار تصویر می شوند. 

  

 تندیس آسکلپیوس در موزه پرگامون برلین 

  

 « هیگیه‌یا» دختر آسکِلِپیوس

تاثیر باورهای مهری در طراحی و تکوین نماد دارو و درمان را در یکی از سنگ نگاره های برجای مانده نیایشگاهی در ویرانه های شهر باستانی اِفِسُس (Ephesus) در آناتولی (آسیای صغیر) باستان که امروز به عنوان مرکز گردشگری و باستان‌شناسی در سه کیلومتری جنوب شهر «سلجوق» در استان «ازمیر» کشور ترکیه قرار دارد، می توان دید. 

 

نماد دارو و درمان در شهر افِسُس

 به این ترتیبب، نشان جهانی دارو و درمان که ترکیبی از چند نماد مهری همچون مار (به نشانه زمین بارور و زندگی زا )، جام (به نشانه خون یا شراب مقدس یا آب سرچشمه زندگی) بال (به نشانه حرکت زندگی) و چوبدست مهری (به نشانه فرمانروایی زندگی بر زمین که در طرح جایگزین پیکر انسانی و جام نیز شده  ) است، بن مایه ای ایرانی دارد که با گسترش آیین میترا و رسوخ آن در مسیحیت از سوی دیگر ملت ها نیز پذیرفته شده است و امروز سهم ایرانیان در حفظ و گسترش آن نباید از دیگر ملت ها کمتر باشد.

 البته شایسته است که پیشنهاد دکتر طالع برای توجه بیشتر به جایگاه نمادین سیمرغ نیز به شیوه مناسب دیگری مورد توجه قرار گیرد.

 

-----------------

منابع برای مطالعه بیشتر:

1- آیین مهر، هاشم رضی، انتشارات بهجت، تهران ، 1381 خورشیدی.

2- دین مهر در جهان باستان، برگردان مرتضی ثاقب فر، انتشارات توس، تهران، 1385 خورشیدی.

3-  www.fa.wikipedia.org

4 - http://lorishrout.typepad.com/my_time/travel/

 

 

پس از انتشار این نوشتار، پژوهشگر ارجمند مهندس محمد درویش در وبلاگ پربار و خواندنی خود ( مهار بیابان زایی ) نکات آموزنده ای را نیز یادآور شده اند که ضمن سپاس فراوان از ایشان توجه شما را به یادداشت ایشان جلب می کنم: 

   http://darvish100.blogfa.com/post-1444.aspx

نظرات 11 + ارسال نظر
مجید درخشنده 4 دی 1388 ساعت 08:35 ب.ظ

با سلام و عرض ارادت و خسته نباشید جناب آقای دکتر سپنتا

نگرانی آقای دکتر طالع در مورد سیمرغ بجاست. چون پس از انقلاب دولتی ها سیمرغ بیچاره را هم مصادره کرده اند و به قول خودشان در دهه فجر سیمرغ بلورین به فیلم سازها جایزه می دهند
من پیشنهاد می کنم در آینده در ایران جایزه ای به نام سیمرغ زرین داشته باشیم که هر سال به بهترین افراد در جامعه پزشکی در رشته های مختلف داده شود
اما به دکتر طالع عرض می کنم که برای این که سیمرغ را داشته باشیم دلیل نمی شود که با یک آرم که همه دنیا پذیرفته اند مخالف باشیم
به خصوص که حالا شما نشان داده اید که ریشه ای ایرانی دارد.

با درود
میشود گفت که ما هم در ایران باستان سهمی از نمادهای دارو و درمان را داشته ایم. نه اینکه بخواهیم پدیده نوین ملی گرایی را به ایران باستان گسترش دهیم. ایرانیان از آب و خاک خود دفاع کرده و حتی به حریم همسایگان هم تجاوز میکرده اند. ولی پدیده ملی گرایی ایرانی با آمدن اعراب نژادپرست و در مقابله با تجاوز و زورگویی ایشان و برای ابراز وجود مستقل در مقابل ایشان با جنبش سیاسی و فرهنگی معتزله پدید آمد. حتی کوروش سوم بیشتر هومانیست و انترناسیونالیست بوده است تا ملی گرا. تاجگذاری در بابل و سوگند در مقابل مردوک جز این را نمی گوید.

با سپاس از بیان دیدگاهتان
دوست گرامی
البته هدف از این نوشتار هرگز این نبوده که به قول شما « بخواهیم پدیده نوین ملی گرایی را به ایران باستان گسترش دهیم ».
بلکه هدف بیشتر این بود که نشان دهیم آنچه که امروز در جهان به عنوان نماد دارو و درمان شناخته می شود نه تنها در تضاد با فرهنگ ایرانی نیست بلکه بن مایه های ایرانی دارد.

از این موضوع که بگذریم من همچون شما بر این باور نیستم که ملی گرای پدیده ای نوین باشد. از دیدگاه من قدمت ملی گرایی به قدمت تاریخ بشر باز می گردد اما در هر دورانی به شکلی با نمودی ویژه پدیدار شده است.
از سوی دیگر در اندیشه من هرگز ناسیونالیست در تضاد با انترناسیونالیست نیست بلکه بخشی از آن است.
یعنی هر ملت را عضوی از خانواده بزرگ جهانی می دانم که یکی بدون دیگری معنا ندارد و به هر دو باید مهر ورزید.

درود بر شاهین خان که چه هوشیارانه و خردمندانه روشنگری می کنند ...

مارو 5 دی 1388 ساعت 11:24 ق.ظ

چرا بعضی ها به جای این که چیزی به فرهنگ ایرانی اضافه کنند و آن را غنی تر کنند مرتب می خواهند فر هنگ ایرانی را تجزیه کنند و چیزی از آن جدا کنند؟
آقای دکتر طالع در زمینه تاریخ تجزیه ایران از قدیم مطالعات خوبی داشته و دارند و چقدر خوب است که در همان زمینه ها که مطالعه دارند اظهار نظر کنند و قبل از مطالعه کافی در زمینه های دیگر اظهار نظر نکنند!
وگرنه مجبور می شوند کتاب " تاریخ تجزیه فرهنگ ایران " را هم به قلم خودشان بنویسند.
دست شما هم درد نکند و به عنوان یک هموطن و هم شهری ارمنی شما سال نوی میلادی را پیشاپیش به شما تبریک می گویم

پوروچیستا ماوندادی 5 دی 1388 ساعت 08:42 ب.ظ

بزرگان دین به ما آموزش داده اند که در دین زرتشتی همه هستی و همه موجودات آفریده اهورامزدا ستوده و هر یک در جای خود نیکو هستند.
حال چگونه دکتر طالع این نظریه انحرافی را مطرح می کنند که مار موجودی اهریمنی است.
مگر ایشان می خواهند بگویند که ما موجودی آفریده اهریمن است که موجودی اهریمنی است.
اگر در زمان های گذشته در برخی از کتاب ها نامی از برخی از حیوانات آورده اند که اینها چون برای مردم آن زمان که زندگی کشاورزی و دامپروری داشتند زیان آور بودند مثل ملخ یا جوندگان یا خزندگان ولی این دلیل نمی شود که امروز که همه مردم دنیا دارند از رعایت حقوق جانوران و حفظ محیط زیست و تنوع زیستی سخن می گویند ما بر پایه یک باور غلط مار بیچاره را اهریمنی بدانیم و مارغن به دست بگیریم و بخواهیم مار کشی کنیم.
البته استنادات ایشان به اوستا هم سست بود هرچند که اگر قوی هم بود باز دلیل نمی شد
چرا می خواهیم دین زرتشتی را به عنوان یک دین عقب افتاده معرفی کنیم که چون در برابر حیوانی مثل مار احساس ترس و ناتوانی می کند فکر می کند مار موجودی اهریمنی است؟

مریم 8 دی 1388 ساعت 10:48 ق.ظ http://ava110.blogfa.com

با سپاس از این توضیحات سودمند .لطفا مطلبی نیز در باره ماه وپلنگ وارتباط اسطوره ای آنان بنویسید.ایا در اساطیر ایرانی ومهری ارتباطی بین این دو وجود دارد؟ خاستگاه باور ارتباط میان ماه وپلنگ کجاست و.. بازهم سپاسگزارم..

یاغش کاظمی 13 دی 1388 ساعت 05:12 ب.ظ http://www.asha.blogsky.com

جناب آقای دکتر سپنتا،
دوست فرهیخته و ارجمند
درود بر شما.
بسیار از این پژوهش نو و جالب بهره بردم.
پاینده باشید.

خشایار 26 دی 1388 ساعت 06:57 ب.ظ

در دنیای امروز سخن گفتن از این که یک حیوان اهریمنی است خیلی مضحک است . چرا سازمان های مدافع حقوق حیوانات به این اظهار نظرهای بی بنیاد اعتراض نمی کنند؟

با سلام و احترام
همکار ارجمند جناب آقای دکتر سپنتا / ضمن تشکر از درج این یادداشت مفید با اجازه در ستون یادداشت نشریه حکیم مهر به آدرس www.hakimemehr.ir با ذکر منبع درج شد.
با سپاس مجدد
موفق و شاد و سالم باشید
خالق مهربانمان نگهدارتان باد

درود و سپاس
خواهش می کنم
باعث افتخار است
پیروز باشید

در برخی اسطوره ها مغز انسان بعنوان خوراک "مار" معرفی شده است .

" مار " نماد عقل و خرد است و هوشیاری و ذکاوت خود را از انسان تغذیه می کند !

این شاید توجیهی بر احساس ترس اغلب ما آدمها نسبت به " مار " باشد .

او عقل ما را می رباید و بر هوش خود می افزاید .

شاید امواج انرژی ساطع شده از " مار " بر امواج حیاتی ما اثر می گذارند . همانگونه که با دیدن یک پرنده ( البته نه در قفس ) حس پرواز پیدا می کنیم . یا با دیدن یک قورباغه چندشمان می شود ( البته بجز بچه های فرانسوی ) .


ننه نقبی 7 تیر 1400 ساعت 01:01 ق.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد