ایران نامه

ایران نامه، پایگاه آگاهی رسانی میراث فرهنگی و طبیعی ایران و جستار های ایران پژوهی

ایران نامه

ایران نامه، پایگاه آگاهی رسانی میراث فرهنگی و طبیعی ایران و جستار های ایران پژوهی

پژوهشی درباره بز درخت آسوریک

 

ردپای « بز» منظومه « در خت آسوریک» در  کوه‌های لرستان

سامان فرجی بیرگانی

بقعه «شاهزاده‌ احمد» که از بقاع مشهور و متبرک نزد مردم سراسر لرستان است، در شمال بخش «الوار گرمسیری» اندیمشک و در منطقه «بالا گریوه» واقع شده است. این مکان مذهبی مجموعه هویتی وسیعی، از باورها، داستان‌ها و نام‌جاهایی را به خود اختصاص داده که هر یک می تواند محل تامل و پژوهش‌های مردم شناسی بسیاری باشد. «بزِ یَه یَه احمد» یکی از داستان‌های حول این بقعه و شاید مشهورترین آن‌ها باشد. افسانه این‌گونه آغاز می‌شود که «شاهزاده احمد» صاحب بُزی بود که به امر الهی بی آنکه با جنس نر آمیزش داشته باشد همواره دارای پستان‌های پرشیر بود و شیر فراوان آن به مصرف مردم تهی‌دست می‌رسید. این «بز» در نزدیکی محل کنونی بقعه و در کنار جایی که امروز به چشمه «بزگه» موسوم است نگهداری می شد و سه حیوان پلنگ، گرگ و سگ آن را نگهبانی می‌دادند. روزی چند نفر به قصد ربودن به بز نزدیک می‌شوند. و بز تلاش می کند تا با سخن گفتن آنها را از عواقب این کار بر حذر دارد. سارقان، (که در داستان «کافر» خوانده می شوند) سخن گفتن «بز» را جادوی «شاهزاده احمد» می‌خوانند و بی‌اعتنا به سخنان «بز»، آن را ربوده و در جایی موسوم به «بَردِگُردالا» سر می‌برند، خونی که از گلوی «بز مقدس» بر زمین می‌ریزد سنگ را می‌شکافد و وقتی به قصد بریان کردن، قلوه‌های «بز» را بیرون آوردند، قلوه‌ها به سنگ تبدیل می‌شود.

تخته سنگی به نام «بَرد گُردالا» (به  لری = سنگ قلوه‌ها) در جنوب محل کنونی بقعه شاهزاده احمد وجود دارد که محل کشته شدن «بز» خوانده می‌شود. همچنین در نزدیک این محل آثاری از آنچه شکافته شدن سنگ پنداشته می شود، وجود دارد که حالت شکافتگی از آن قابل تصور است. 

چشمه «بُزگَه» محلی است مورد احترام زائران بقعه «شاهزاده احمد». پس از طی مسیری کمتر از یک ساعت پیاده‌روی و عبور از دره‌ای با شیب تند، در ارتفاع میانی کوه «اَو نِگون» در آفتاب نشین مقابل بقعه می توان به آن رسید. زوار این چشمه به قصد شفا از آن آب برمی دارند.

در مسیر چشمه چندین جا سلام‌گاه و کِل‌هایی (کِل = سنگچین عمودی) دیده می‌شود. پرچم سبزی هم در نزدیکی چشمه افراشته شده که نشانه‌ای برای یافتن راه توسط زوار است. به باور اهالی نقش پستان‌های «بز شاهزاده احمد» بر این چشمه دیده می‌شود اما آنچه به چشم می‌خورد سنگی است قندیل گونه در فرورفتگی کم عمق و غار مانند کوه که اثر سال‌ها تراوش آب از آن، سطح سنگ را به شکل مخروطی واژگون در آورده است.

چکیدن آب از نوک این مخروط تداعی کننده حالت پستان شیردهنده بز بوده است . کمی پایین‌تر از چشمه نیز حوضچه‌ای سنگی کنده شده که آب چشمه هنگام عبور در آن جمع می شد و برداشت و استفاده از آن را تسهیل می کرد. هنگام دیدار ما (بهمن 88) به دلیل خشکسالی چشمه خشکیده بود.

افسانه بز «یه یه احمد» و کشته‌شدن آن توسط کافران داستانی است با شناسه‌های سراسر مذهبی که اهالی منطقه اعتقادات بسیار عمیقی نسبت به آن دارند.

منطقه «بالاگریوه» یکی از کانون‌های مهم «کاسی» هاست. قوم باستانی «کاسی» ها در اوایل هزاره دوم قبل از میلاد سلسله ای را در زاگرس بنا نهادند و تا زمان هفتمین پادشاه خود به نام «آگوم دوم» در کوه های غرب ایران به‌سر بردند. پس از آن با هدف گسترش محدوده قدرت خویش به سمت دشت‌های «میان دورود» (بین النهرین) سرازیر شدند.

قدیمی‌ترین مراجعی که در آنها ذکر قوم «کاسی» به میان آمده، متون مربوط به ۲۴00 ق.م است که متعلق به عهد «پوزوراینشوشیناک» است. همچنین گزارش‌هایی مربوط به عهد پسر «حمورابی»، «سمسو-ایلون» ۱۷۴۹ - ۱۷۱۱  پیش از میلاد، از عقب راندن حملات قشون قوم «کاسی» سخن به میان آمده است.

در گزارش نظامی مربوط به نهمین سال پادشاهی «سمسوایلون» آمده است: «شاه سمسوایلون سپاه کاسی را شکست داد»؛ این نخستین و مهم‌ترین اشاره‌ای است که در متون بابلی به حضور قدرت نوظهور «کاسی ها» شده است.

این گزارش چگونگی ورود قوم کاسی به عصر تاریخی در میان دورود (بین النهرین) را نشان می دهد. از این زمان به بعد در مدت ۱۵۰ سال، (حدود ۱۵۹۵ ق.م) بابل در معرض نفوذ صلح جویانه این قوم بود که در جست وجوی شغل جدید به عنوان کشاورز به دشت سرازیر می شدند. سلطه طولانی زاگرس نشینان قوم «کاسی» بر میان دورود که در مدت ۴۳۸ سال به طول انجامید، سرانجام از سوی عیلامی ها در سال ۱۱۵۷ ق.م خاتمه یافت.

«کاسی»‌ها اساساً مردمی اهل عمل بودند که مدیرانی لایق را پرورش دادند حضور آنها در بابل چند دستاورد مهم را برای تمدن‌های بین النهرین رقم زد. نخست اصلاح تقویم که تا پیش از آنان تقویم بابلی به شکل جانشین‌سازی نظامی بود که سال‌های دوران پادشاهی هر شاه از نخستین سال نو پس از تاج گذاری و با ارقام شمارش می شد، مانند (سال‌های اول، دوم و... فلان پادشاه) که با جایگزین کردن نظام تاریخ گذاری سالنامه‌ای توسط آن‌ها دگرگون شد. نوآوری دیگر قوم کاسی «کودورو» است. در زبان «اکدی»، کودورو به معنی مرز است و عبارت بود از سنگ‌های یادمان کوچکی که اغلب سنگ‌های مرزی خوانده شده‌اند اما آنها در واقع سند مالکیت زمین‌ها بودند (مصاحبه دکتر همایون حاتمیان- روزنامه ایران –منصور محرابی فرد). هنوز هم این نوع مرزبندی در زاگرس وجود دارد «کِل» در گویش لری به سنگچین های عمودی گفته می شود که حدود مرزهای طوایف و... را نشان می دهد و در سراسر مناطق لر نشین استفاده می شود.

درباره «بز» و سابقه نمادین آن می‌توان این بحث را مطرح کرد که این حیوان از لحاظ بیولوژی و با توجه به اسناد موجود از قدیمی ترین نمادهای شناخته شده در تاریخ بشری است (رک رفیع فر  1381اب).

با استناد به نمونه‌های به دست آمده از مناطق مختلف ایران تصویر «بز» نشان دهنده اهمیت فوق‌العاده این حیوان و همچنین جایگاه مهم آن در باور و اساتیر مردمان گذشته بوده است.

 

بردبالاسر ـ روستای پامنار- شهیون/ عکس: مجتبی گهستونی

باید در نظر داشته باشیم که در فلات ایران هرچه از تاریخ ورود آریایی‌ها فاصله گرفته و به عقب می رویم، حیوان بز اهمیت و جایگاه پر رنگ‌تری پیدا می‌کند و به همین میزان نقش‌های نمادین این جانور در آثار پیش از آریایی بیشتر می‌شود.

                             

تصویر این حیوان را در قالب های مختلف (مجسمه، نقاشی، کنده کاری)  از اوایل دوران نوسنگی تا امروز می‌توان مشاهده کرد. نقش این حیوان علاوه بر صخره‌های مناطق مختلف و دیواره غارها از جمله (غار میر‌ملاس) لرستان، بر ظروف سفالی و به صورت نقاشی (سیلک، شوش، برنزهای لرستان، گنج دره، آسیاب، سراب و می‌توان مشاهده کرد .*

 بز در اساطیر ایران باستان نماد آبادانی و فراوانی و هم چنین نماد آب بوده است.  نقش این حیوان را، علاوه بر بقایای آثار پیش از تاریخ، بر آثار دوران ماد و هخامنشی و مهم‌تر از همه در مفرغ‌های هزاره اول (ق. م) در لرستان می‌توان مشاهده کرد. در این دوره بز نگهبان ماه در نظر گرفته شده است(صمدی 49:1367).

در بین‌النهرین بز (انکی) خدای آب بوده است (Schmandt-besserat1997) و همچنین میترا را با تصویر یک جفت گاو نر و نقش بز کوهی نمایش داده‌اند.

بی‌شک تکرار نقش «بز» در مفرغ‌های لرستان ریشه در باورهای آیینی مردم کوه نشین غرب ایران به این موجود داشته است. اما پس ورود آریایی‌ها رفته رفته جایگاه تقدسی «بز» با حیوان «گاو» جایگزین می شود. به عبارت دیگر هرچه از دوره جوامع شکارگر و دامدار به سمت دوران تاریخی کشاورزی به پیش می‌رویم جایگاه «بز» کمرنگ‌تر و نقش «گاو» که ابزار شخم زدن و لازمه ی کشاورزی است فزونی می‌گیرد. کشاورزی آموزه اصلی «زرتشت» در فلات ایران است. لذا در این آیین که همواره تاکید بر کشاورزی و آباد کردن زمین دارد «گاو» جانوری مقدس شمرده می شود.

فریدون پادشاه استوره‌ای ایران که وارث «فره ایزدی» است و حاکمیت پادشاه انیرانی و اهریمنی (ضحاک) را در سرزمین ایران پایان می‌دهد، پروریده ماده گاوی مقدس و پرمایه است. گرزه «گاو روی» او که همچون درفش کاویان ابزار و سمبلی دیگر از انقلاب باستانی ایرانیان علیه بیگانگان است با نقش این گاو استوره‌ای زینت داده شده؛ از آبتین تا جمشید هشت تن واسطه بوده اند و همه را نام «اثفیان» بوده و شهرت «سرخ گاو» و «زرد گاو» و «سیاه گاو»**

رابطه «بز» شاهزاده احمد و منظومه درخت آسوریک:

منظومه «درخت آسوریک» که از مشهورترین آثار مکتوب بازمانده ایران باستان و به زبان پهلوی اشکانی است و شرح مناظره حیوان «بز» و درخت «نخل» است. در تحلیل این منظومه کهن، گروهی از محققان «نخل» را نماد جامعه کشاورزی و «بز» را نماد جامعه شهری دانسته اند.

برخی دیگر از اندیشمندان این مناظره را نمونه و نماد مناقشه‌های دینی زردشتیان و همسایگان غربی خود یعنی آسوریان دانسته اند، براین اساس «بز» نماد جامعه زردشتی ایران و «نخل» نماد دین چند گونه پرستی آسوریان است. باید در نظر داشته باشیم که با ورود آریایی‌ها همزمان با رونق گرفتن کشاورزی است. در این زمان دو اتفاق نژادی و اجتماعی توام با یکدیگر در غرب ایران رخ می‌دهد. آریایی‌ها جایگزین «کاسی»‌ها، عیلامی‌ها و پس از آن الیمائیدها می شوند و همزمان کشاورزی نسبت به دامداری و شکار اهمیت پیدا می کند. قوت اندیشه‌های آریایی توام با دوران ترویج کشاورزی و تقدس «گاو» و پایین آمدن انسان شکارگر و دامدار از کوه و روی آوری به دشت‌هاست. (همزمان با حاکمان آریایی مادهخامنش و اشکانی) به همین دلیل جایگاه «گاو» که در خدمت کشاورزی بود ارتقاع یافت لذا «بز» که عنصر زندگی دوره پیش از کشاورزی است، تنزل پیدا کرد. «بز» حیوان مقدس اقوام پیش از آریایی است و این موضوع در دست ساخته‌های برنزی و مفرغی و سنگ نگاره ی غارهای لرستان و کوه های بختیاری به خوبی نمایان است.

مناقشه میان کشاورز یکجانشین و دامدار کوچ رو از همان دوران آغاز شد و زد و خوردها و جنگ ها و مفاخره‌هایی را به‌وجود آورد. که به احتمال منظومه درخت آسوریک شرح خلاصه ای از این مناظرات است. درخت «نخل» همچون «گاو» نمادی از جامعه کشاورزی است.

 «بز» و «نخل» هر دو دارای اشتراکات و تفاوت‌هایی بودند. از  آنجایی  که هر دو قوت روزمره انسان را فراهم می‌کنند، فصلی مشترک دارند و نقطه افتراق آن‌ها در جایی است که هریک متعلق به دو جامعه و دو شیوه زندگی متفاوت بوده است. تهیه غذا در دنیای باستان از چنان اهمیتی برخوردار بود که در جهان بینی و باور مردمان تاثیر مستقیم داشت. لذا مناظره بز و نخل ریشه در مناقشه‌ای طبیعی بود. «بز» اگر چه در سراسر فلات ایران جایگاه تقدس خود را از دست داد، اما همچنان اهمیت و موقعیت خود را نزد دامداران و شکارگران زاگرس حفظ کرد. کوه‌های بختیاری و لرستان مامن و چراگاه انواع بزهای وحشی و اهلی بود.چون «بز» نسبت به سایر دام‌ها حیوانی قانع است و عشایر ساکن کوه‌های غربی ایران به جبر اقلیم ناهموار و دره‌های عمیق و کوه های بلند همچنان «بز» را که در خدمت ایننوع  معیشت بود عزیز می‌داشتند. شاید از همین روست که در منطقه دشوار گذر و کوهستانی «بالاگریوه» بز مقدس «شاهزاده احمد» هنوز مورد حرمت اهالی است و نقش پستان‌های او بر چشمه «بزگه» محل زیارت مردم و آب تراویده از آن حاجت دهنده تلقی می‌شود.

آنچه از متن منظومه «درخت آسوریک» بر می‌آید آن است که موقعیت جغرافیایی «درخت آسوریک» و محل مناقشه این دو موجود در سرزمین کنونی عراق و دشت های غربی زاگرس است: آسوریک درختی است در«سورستان» زمین بنش خشک و بَرَش شیرین )متن منظومه(.

«سورستان» یکی از استان‌های ایران باستان است که حدود تقریبی آن، کشور امروزین عراق را در برمی گیرد. سورستان به هر روی جایی است در دشت آنچنان‌که رویشگاه «نخلِ» منظومه آسوریک نیز هست. پژوهشگران در خصوص جایگاه و موطن «بز» که سوی دیگر این مناظره است سکوت اختیار کرده اند. اما خود منظومه نشانی‌های این موطن را به ما می‌دهد، هنگامی که «بز» مفاخره‌های خود را برای «نخل» بر می شمرد، می‌خوانیم:

«بد‌ان که من د‌ر کوهستان‌های خوشبو چرا می‌کنم و از گیاهان تازه می‌خورم و از چشمه‌های پاک می‌نوشم . د‌ر حالی که تو همچون میخی بر زمین کوبید‌ه ‌شد‌ه‌ای و توان رفتن ند‌اری».

موطن «بز» در کوه است و نخل در دشت، جایگاه «بز» می‌بایست در نزدیک‌ترین اقلیم کوهستانی قلمروی فرهنگ ایرانی به کشور سورستان (رویشگاه نخل) تصور شود. کوه‌های زاگرس نزدیک‌ترین اقلیم کوهستانی به «سورستان» زمین بوده است. در منظومه «درخت آسوریک» بز که نماد جامعه دامدار کوچنده است، نخل را که نماد جامعه کشاورز و یکجا نشین است را تحقیر می کند.

«بز» منظومه درخت آسوریک متعلق به جامعه‌ای کوه نشین و کوچ رو در شرق سورستان و عراق امروزین است. وقتی که در ادامه این منظومه از زبان «بز» می خوانیم:

«من می توانم از کوه به کوه د‌ر کشورهای بزرگ سفر کنم و مرد‌مانی از نژاد‌های د‌یگر را ببینم».

پس درمی یابیم که یکی دیگر از خصوصیات جامعه ای که بز  به آن متعلق است سفر و جابه جایی در کوهستانی با «چشمه های پاک» و «گیاهان خوشبو» است.

به باور این نگارنده، «بز» منظومه درخت آسوریک را می بایست نماد جامعه کوچنده ُ شکارگر و دامدار پیش از ورود آریایی در اقلیم لرستان و«نخل» را نماد جامعه کشاورز دانست.

قدری دقیق‌تر می‌توان این مناقشه را متعلق به دوران مواجه «کاسی»های دامدارِ کوچ‌نشین با کشاورزانِ یکجانشین دشت‌های بین النهرین قلمداد کرد. استمرار اختلاف دامداران کوچ نشین و  یکجانشینان از دلیل بقاء این منظومه تا به امروز است و این‌که امروز متن این مناظره به زبان پهلوی اشکانی به دست ما رسیده است را از آن رو دانست که شرح این تضاد کهن میان دو جامعه همواره بر زبان مردم جاری بود و در دوره‌های بعد  به زبان اشکانی ثبت شده است.

نمونه‌های متاخرتر یا دگرگون شده این مناظره کهن را در اشعار فولکلوری چون «دارجَنگه» در لرستان و مثنوی «رز و میش» در بختیاری جستجو کرد. ***

جالب آنکه هنوز هم عشایر غرب ایران شیوه زندگی کوچ نشینی خود را بر زندگی کشاورزان مفاخره آمیز می‌دانند. نگارنده موارد بسیاری از این نوع مناظرات را میان عشایر دامدار و کشاورزان مشاهده کرده‌ام. عشایر بختیاری در مفاخره‌های خود خوردن آب سرد و استفاده از گیاهان خوشبو را دلیل تفوق خود بر یکجا نشینان می‌دانند و کشاورزان آبادی‌های چهارمحال را با القابی همچون «کوت کَش» (=کود کش، یعنی کسی که کود حیوانی را به منظور باروری زمین‌های کشاورزی به دوش می کشد) نامیده و ساکنان یکجانشین روستاهای خوزستان را «گرمسیری» می خواندند.

ای «چَویل» تو بو مَده دل ز تو سیره

عزیزِ برف اَو خَورُم به گرمسیره

یعنی: ای گیاه خوشبوی «چویل» (رویشگاه چویل در کوه‌های مرتفع است) عطر خود را پراکنده مکن که دل من از بوی خوش تو سیر است زیرا عزیز من که همواره آب سرد برف‌ها را می‌نوشید در گرمسیر مانده است. (گرمسیر نماد غربت و در اقلیمی دور از طبیعت موطن اصلی بودن است). این شعر فولکلور که از آوازهای «برزگری» بختیاری است هنوز هم حامل آن مفاخره‌های کهن است و مناظره بز و درخت آسوریک را به یاد می‌آورد.

با دقت در این شعر، استمرار سه عنصر مفاخره آمیزی که در منظومه درخت آسوریک میان «بز» و درخت نخل می گذرد را مشاهده می کنیم. نخست «گیاه خوشبو» دوم «آب گوارا» و سوم تحقیر گرمسیر (محل روییدن نخل- نماد کشاورزی و یکجانشینی).

جامعه‌ای عشایری در کوهستان‌های غرب ایران با کوه‌های بلند گیاهان خوشبو و چشمه‌های پاک که «بز» منظومه آسوریک از آن به عنوان سرزمین خود یاد می‌کند و در نزدیک‌ترین فاصله مکانی با رویش‌گاه نخل است جز کوه‌های غرب زاگرس و موطن باستانی «کاسی»ها جای دیگری نمی‌تواند باشد.

«بز» درخت آسوریک به دلیل مشخصه‌های جغرافیایی و اقتضائات تاریخی و نشانه‌های هویتی که در متن منظومه به آن اشاره دارد با بز «شاهزاده احمد» قرابت بسیار دارد. اما این موضوع بدان معنا نیست که بز «یه یه احمد» مشخصا سوی دیگر مناظره «درخت آسوریک» است. آنچه مورد نظر است آن است که دقت در داستان بز «یه یه احمد» و تقدس این موجود در باور مردم غرب ایران از دوران کاسی‌ها تا به امروز در تحلیل این منظومه محل تامل است**** و بعید نیست که بزی که در منظومه «درخت آسوریک» به مناظره با «نخل» بر می‌خیزد نقشی نمادین برای مردم این خطه در مقابل ساکنان دشت‌های بین النهرین داشته است.

منظومه آسوریک به احتمال بسیار سندی مبتنی بر مناقشه دینی – قومی و هویتی تمدن دامدار، کوچ‌رو، و کوه‌نشین غرب ایران با تمدن کشاورزِ و یکجانشین ساکن بین النهرین بوده است.  

                     

                   بردبالاسر، گورستان روستای پامنار، شهیون/ عکس: مجتبی گهستونی

پی‌نوشت:

Eygum 1992 Broman-Morales and Smith 1990*

**حماسه سرایی در ایران، ذبیح ا... صفا /464. و «تاریخ گزیده»، حمدا... مستوفی /83.

*** «دارجنگه» مناظره‌ای به گویش لکی است سروده سید نوشاد ابوالوفایی میان شاعر و درخت «بلوط» (رجوع کنید به مقاله «دارجنگه» نوشته مهدی ویس کرمی).

منظومه «رز و میش» جزو دروس مکتبخانه‌های قدیم در بختیاری بوده است و حکایت میشی است که از قحط سالی و مرگ جان به در می برد و در تاکستانی با درخت انگور به مناظره بر می خیزد. قالب این مناظره مثنوی و به زبان فارسی است و شباهت بسیار با منظومه درخت آسوریک دارد.

****در فاصله چند کیلومتری بقعه «شاهزاده احمد» در پای دژ «قلعه شاداب» منطقه «شهیون» دزفول، سنگ قبرهایی با طرح بز و درخت نخل وجود دارد. همچنین نمونه‌های دیگری از این سنگ‌ها را در روستای «شَوی» سردشت دزفول می‌توان مشاهده کرد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد