به بهانه یکمین سال انتشار دور جدید روزنامه زاینده رود!

 

زنده باد زاینده رود! 
 شاهین سپنتا 

زاینده رود، شاهرگ حیاتی اصفهان است. رودی زاینده که زندگی را به اصفهان و مردمش پیشکش می‌کند. شاید با الهام از همین تعبیر بود که عبدالحسین معین الاسلام خوانساری در محرم 1327 قمری (1287 خورشیدی) نخستین شماره روزنامه زاینده رود را با چاپ سنگی منتشر کرد تا خونی تازه در کالبد فرهنگ اصفهان باشد.  زاینده رود با دفاع از مشروطیت به میدان آمد و از «حرف‌های ناشنیده»، «آزادی»، «تربیت نسوان»، «ترک عادات قدیمه» سخن گفت و کوشید تا «مفید به حال عموم» باشد. اکنون که بیش از 100 سال از آن روزها می گذرد، رودخانه زاینده رود که با بی‌مهری برخی مدیران دولتی روبروست، روزهای متمادی در طول سال به خشکی می گراید اما خوشبختانه از یک سال پیش، نام پرآوازه زاینده رود به عنوان یکی از حرفه‌ای‌ترین روزنامه‌های اصفهان از نو زنده شد و به همت زنان و مردان عاشقی که در آن قلم می زنند و با مدیریت محمدرضا شواخی زواره و بهمن زین‌الدین جانی دوباره به کالبد فرهنگ اصفهان دمید. زاینده رود امروز با خبر رسانی شفاف و به هنگام و مقالاتی خواندنی، از سیاست، اقتصاد، ورزش، و جامعه می‌گوید و با رویکردی نو به موضوعات محیط زیست و میراث فرهنگی، ثابت کرده است که به مثابه رودی خروشان و زاینده در بستر توسعه پایدار اصفهان جاری است. زاینده رود، همیشه زنده و جاری باد!  

                                                          -------------

 

بساط  بی بساطی میراث فرهنگی اصفهان هم  درو شد

معصومه شهباز : دو باغ اسپهانی ما یکی چهلستون و دیگری فین، در فهرست 9 باغ دلگشای دیگر با تمام سنگ اندازی ها بختیار شد و در فهرست میراث جهانی به نام ایران ثبت شد. همین سال گذشته بود که کار باستان شناسی تپه تاریخی اشرف پس از سال ها محصور بودن در زباله ها  با مقاومت ها، کمبود بودجه ها و درگیر و دار تشریفات اداری عاقبت شروع شد و با همه ناملایمتی ها به پیش رفت تا تاریخ مدفون اصفهان را از دل خروارها خاک بیرون بکشد. آن سوتر، پرونده ثبت جهانی گنجینه معماری اصفهان یعنی  مسجد جامع عتیق هم همین امسال پیگیری شد؛چهره مسجد زیبای عتیق که نمودار اوج معماری ایرانی از آل بویه تا صفویه بود، از هر آنچه که مشوشش کرده بود زدوده شد تا کارشناسان یونسکو برای ارزیابی به اصفهان بیایند و این عروس را از برای میراث خواهان جهانی طلب کنند. 


پیش تر از آن به تازگی خطر از بیخ گوش اصفهان و نقش جهانش گذشته بود؛ جهان نما از دیوار بلند مقابله های سرسختانه مدیران شهری کوتاه آمده بود که باز دوباره آقایان، نقش جهان را گزینه ای دیگر برای اثبات مغز متفکر بودنشان در باب تلفیق سنت و مدرنیته اعلام کردند.خوش به حال مغول ها که مردند و ندیدند کسان دیگری هم هستند که دست ایشان را از پشت ببندند!

و حالا دیگر بعد از چهارباغ  خدا رحمت کرده که از  برای متروی سردرگم و بلاتکلیف قربانی شد دیگر هر آنچه گزینه بخواهند، باید اعلام کنند! چرا که برای سر هم آوردن این بلبشوی ناهنجار که چهره مدیران شهری را تا یقه در خود فرو برده، باید تکانی داد! البته به تکان سری و لبی و کلاهی!  خانه میراث فرهنگی اصفهان را باید برای گنده کردن اصفهان درو کرد، اگرنه کار از کار پیش نمی رود! از فرنشین میراث گرفته تا خود نقش جهان باید میدان خالی شود تا عرصه برای تاختن فراخ تر شود.

میراث اصفهان که به می بالند مثل دختر زیبای دم بختی می ماند که تا عروس شدن و صاحب سری و سرا شدن جان به لبش می آرند و آخر دختر را ژولیده  و با رخت کهنه تا دم نار زدن می کشانندش. حکایت اصفهان و میراث جگرگوشه اش حکایت همین دختر است. همه چیز از وسط راه ،نیمه تمام می شود . بگذریم از این حکایت،حالا که اسفندیار هم اصفهان نامه را نیمه تمام خواند! چه بر سر عتیق و اشرف یا کلاه شاهی نقش جهان می آید!