هارون ولات هنوز هم معجزه میکند! ایراننامه – شاهین سپنتا: بنای تاریخی «هارون ولایت» یا «هارونیه» یا «مدرسه میرزا شاه حسین» در میدان عتیق اصفهان، کوچه هارونیه و در کنار منار 52 متری دوره سلجوقی واقع است. بنای هارون ولایت در زمان شاه اسماعیل صفوی به سال 918 قمری (891 خورشیدی) ساخته شد و بعدها توسط شاهان دیگر همین دودمان مرمت شد. این بنا که مردم محلی آن را «هارون ولات» میگویند، به دستور یکى از امراى مشهور شاه اسماعیل صفوی به نام «دورمشخان» و با نظارت وزیر او «میرزا شاهحسین اصفهانی» بنا شده است. بقعه هارون ولایت با گنبد فیروزهای دوپوش، از سمت غرب به وسیله درى به محوطه مدرسه کوچکى باز مىشود که در اطراف آن حجرههایى وجود دارد و جرزها و پشتبغلهاى اطراف آن با تزئینات معقلى (آجر و کاشى) مزین شده است. ایوان جنوبی آن هم دارای محرابی است که با کاشیکاری معرق نفیس تزیین شده است. این مدرسه به وسیله سردرِ دیگرى به صحن شمالى هارون ولایت باز مىشود. کتیبه همین سردر نفیس، به خط ثلث با کاشی سفید معرق بر زمینه لاجوردی نشان مىدهد که این بنا در زمان شاه اسماعیل اول ساخته شده است. سردر شرقی هارون ولایت با تزئینات کاشی معرق، روبروی مسجد علی واقع شده است. هارون ولایت، صرف نظر از جذابیتهای مذهبی برای افراد مذهبی، به خاطر کاشیکاریهای زیبا، شفاف و زندهاش همواره در شمار بناهای تاریخی نفیس اصفهان بوده است و شایسته توجه و مراقبت بیشتر است اما دخالتهای غیر اصولی و مرمتهای سلیقهای که در سالهای اخیر در این بنای تاریخی – مذهبی صورت گرفته است، سیمای تاریخی و فرهنگی آن را مخدوش کرده است.
در مورد اهمیت مذهبی بنای هارون ولایت، مطالب متنوع و متضادی در منابع مختلف موجود است. برخی منابع آن را بقعه امامزاده «هارون بن موسی بن جعفر صادق» ششمین فرزند امام موسی بن جعفر، و برادر امام رضا نوشتهاند که در مدینه به دینا آمد و در 20 سالگی مدینه را به قصد خراسان ترک نمود و در سن 51 سالگی کشته شد. اما آیت الله مرعشی نجفی در "مشاجرات سادات" آورده است که هارون بن موسی در نزدیکی طالقان مدفون است. میرزا محمد هاشم چهارسوقی در کتاب «میزان الانساب» به نقل از دیگر کتابهای انساب، احتمال نسبت این امامزاده را به «امام هادی» و یا «امام حسن مجتبی» و یا «امام موسی کاظم» مطرح میکند، ولی او در ادامه تاکید میکند: «...هیچ یک از این دو قول نزد این حقیر اعتبار آن معلوم نشد، بلکه قول اخیر زیاده ضعیف مینماید...»1 با این همه به گواهی منابع مختلف از جمله پایگاههای اینترنتی «حرم یار» و «امامزادگان» در حال حاضر 7 محل در 7 شهر مختلف به عنوان مدفن «هارون بن موسی» نام گذاری شده و زیارتگاههایی بر آنها ساخته شده است که سه مورد اول از بقیه مشهورتر است اما به درستی روشن نیست که مدفن واقعی «هارون بن موسی کاظم» کدام یک از اینهاست: 1- امامزاده هارون بن موسی در شهر اصفهان، استان اصفهان. 2- امامزاده هارون بن موسی در شهر کاشان، استان اصفهان. 3- امامزاده هارون بن موسی در روستای جوستان از توابع شهرستان طالقان، استان البرز. 4- امامزاده هارون بن موسی در روستای طراز ناهید از توابع شهرستان ساوه، استان مرکزی. 5- امامزاده هارون بن موسی در روستای الازمن از توابع شهرستان علی آباد کتول، استان گلستان. 6- امامزاده هارون بن موسی در روستای کرد امیر از توابع شهرستان شهریار، استان تهران. 7- امامزاده هارون بن موسی در روستای لیلستان در کیلومتر 6 جاده کرج – چالوس. صادق هدایت، نویسنده و پژوهشگر نامدار کشورمان، در سفرنامه «اصفهان نصف جهان» که حاصل سفرش به اصفهان در سال 1311 خورشیدی است، درباره هارون ولایت یا «مدرسه هارونیه» مینویسد: «در پیچ و خمهای بازار کهنه اصفهان، هارون ولایت یا مدرسه هارونیه واقع شده که از بناهای دوره شاه اسمعیل است و نمایش خوبی از صنایع آن دوره به دست میدهد. بالای سردر آن دو طاوس روی کاشی ساختهاند و در کتیبه آن اسم شاه اسمعیل بهادرخان ذکر شده با سنه 918، در داخل آن ضریح نسبتا قدیمی گذاشتهاند و معروف است که یک نفر یهودی در آنجا خاک است. این مدرسه از جاهایی است که مورد توجه عوام می باشد و به آن دخیل میبنددند و نذر و نیاز میکنند...»2 محمودرضا شایسته، در کتاب «اصفهان، بهشتی کوچک اما زمینی» در مورد هارون ولات مینویسد: «... از نکات جالب دیگر این که یهودیان نیز به آن ارادت خاصی داشته و معتقدند یکی از روحانیون آنها به نام "ملا نصیر" در این محل مدفون میباشد. بر اساس سفرنامه شاردن، این مکان برای مسلمانان، یهودیان و حتی مسیحیان در قرن یازدهم مقدس بوده است»3 اما نام هارون ولایت با یکی از رویدادهای جالب توجه تاریخ معاصر اصفهان نیر گره خورده است. مساله از این قرار بود که در سال 1329 هجری قمری پس از نابسامانی و درگیریهایی که در اصفهان روی داد و منجر برکناری «معتمد خاقان» حاکم اصفهان شد، «سردار اشجع» از سرداران مشروطهخواه بختیاری، از تهران به اصفهان بازگشت تا برای بار دوم به عنوان حاکم اصفهان فعالیت کند. اما هنوز 20 روز از ورود سردار اشجع بختیاری به عنوان حاکم جدید به شهر اصفهان نگذشته بود که یکی از امامزادههای اصفهان یعنی همین «هارون ولایت» شروع به معجزات پیدرپی نمود، به طوری که روزنامه «انجمن اصفهان» نوشت: «... از قرار اخبارات از جماعت کثیره، تا به حال چند کور و افلیج را شفا بخشیده و چنان عالم اسلامیت را منور ساخته که چند روز است لاینقطع از اهالی شهر بدانجا پناهنده و بازارها را چراغان شایان نموده و باز مشغول هستند. از سر شب تا به صبح سینهزنها دسته دسته از محلات بعیده حاضر و به ذکر یا حسین و توسلات مشغول هستند.»4 درباره این که چه شد که به یکباره معجزات هارون ولایت اصفهان را متلاطم کرد که حتی کلیمیها هم «توراتها بسته و چراغ ها افروخته» اند، تحلیلهایی در منابع آمده است که همگی دست «آقانجفی» را در آن دیدهاند. چنان که روزنامه «انجمن اصفهان» بعد از ذکر خبر یاد شده، آورد: « حضرت آیتالله در این موقع تلگرافی به تبریز نموده..» و ماجرا را به آنجا هم خبر داده است5. استاد جلال همایی، در اینباره مینویسد: «... مدیر و مدبر آن واقعه هم مرحوم آیتالله آقانجفی بود که به فکر خود نقشه سیاست مذهبی داشت و ضمنا میخواست که حاکم تازه وارد اصفهان سردار اشجع بختیاری را مرعوب قدرت و نفوذ خود ساخته باشد. آقایان صدرالاسلام که در همسایگی هارونیه مینشستند و در امور آنجا مداخله میکردند هم، علی المعروف، در معجزهتراشی دست داشتند و به تعبیر خودشان در ترویج شعائر با آیتالله همکاری مینمودند. اما کم کم چنان کار به دست غوغا و عوام بازاری و اشرار میدان کهنه افتاد که خود آقا نجفی هم از امر معجزهباران به تنگ آمد و برای صدرالاسلام به این عبارت پیغام داد که خوب است دیگر هارون ولایت معجزه نکند ... در این واقعه، چند ماه متوالی پیوسته در کوچهها و بازارها جشن و چراغانی دایر بود»6 محمدعلی مکرم اصفهانی، نویسنده و شاعر اصفهانی، دستخطی از آقانجفی آورده است که وی اقرار دارد که فرزندش که مبتلا به سه مرض بود، در رمضان سال 1329 قمری (1290 خورشیدی) به واسطه معجزه هارون ولایت شفا یافت. سپس میافزاید: «نفوذ کلمه مرحوم آیتالله نجفی – طاب ثراه- به حدی بود که به محض نشر این مرقومه تمام مردم اصفهان قبول کردند» وی نیز علت این اقدام آقا نجفی را «طرفیت با حکام بختیاری» دانسته است. چنان که مینویسد: «هرچه که حاکم وقت مرحوم سردار اشجع میخواست حکومت کند، شهرت معجزه زیادتر میشد و حکومت قادر به هیچ کاری نبود»7 مکرم، راجع به چگونگی خاتمه این بازار پس از شش ماه مینویسد: «همین که "حاج خسرو خان سردار ظفر" به حکومت اصفهان منصوب گردید، متولیباشی هارون ولایت را احضار فرمود و گفت بعد از این هارون ولایت اگر بخواهد معجزه یا کرامت کند اول باید کور و فالج را بیاورید و من ببینم و بعد آنها را ببرید برای شفا یافتن. اگر شفا یافتند من هم معتقد میشوم و اگر به همان حالت که هستند باقی ماندند، جُل و پوست تو را از این شهر بیرون میریزم. هارون ولایت دیگر به کلی معجزه نکرد»8 جابری انصاری، با اشاره به جعل واقعیت در این مورد مینویسد: «... یک نفر مریض محتضر به امامزاده هارونیه متوصل و شفا یافته؛ بعضی به مرحوم آقای نجفی عرض کرده این مقدمه را طبع و نشر دهند. آقایان صدرالاسلامها ... صورت بیست معجزه و خارق عادت بیاساس تهیه دیده و بر آن افزودند. طبیعیون هم روز معجزه دروغی را نشر دادند تا دو کرامت نخستین را مردم دروغ نپندارند... چون منزجرین از مشروطیت در مقام اعلای لوای اسلام به هر وسیله بودند، بازارها را چراغان کردند»9 سفیر انگلیس هم در گزارش خود به وزیر امور خارجی دولت انگلیس، با تاکید بر این که وقوع معجزات از ناحیه علما بوده است میافزاید: «مقصود آن ها این است که نفوذی که بر مردم داشتند و از دست داده بودند، دوباره به دست بیاورند»10 سردار اشجع، پس از همه فشارهایی که از هر سوی بر او وارد شد، پس از هشت ماه، در 23 محرم 1330 قمری برابر با 22 دیماه 1290 خورشیدی از حکومت اصفهان استعفا داد و به بختیاری بازگشت.11 مکرم اصفهانی، در مورد معجزات ساختگی هارون ولات، سرودهایی به طنز دارد که در اینجا تنها به 3 بیت آن اشاره میشود12: یا هارون ولات معجزه را گُر و گُرش13 کن / خشت لَحد14 ملا نصیر15 را آجرش کن آن بُز16 که به پا قلعه بسی معجزه ها کرد / یا هارون ولات آن بُزی چی را شترش کن ... گر حاکم17 این شهر سر از حُکم تو پیچد / از شورش و از معجزه کردن پابُرش کن...
پی نوشت: 1- گنجینه آثار تاریخی اصفهان، دکتر لطف الله هنرفر، بینا، اصفهان، 1344 خورشیدی. 2- پروین دختر ساسان و اصفهان نصف جهان، صادق هدایت، انتشارات جاویدان، تهران، 2536. 3- اصفهان بهشتی کوچک اما زمینی، محمود رضا شایسته و منصور قاسمی، انتشارات نقش خورشید، اصفهان، 1383 خورشیدی. 4- روزنامه انجمن اصفهان، سال چهارم، شماره 44، 21 جمادی الثانی 1329 هجری. 5- تاریخ مشروطیت اصفهان، عبدالمهدی رجایی، انتشارات سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان، اصفهان، 1385 خورشیدی. 6- دیوان میرزا طرب اصفهانی، با مقدمه جلال همایی، کتابفروشی فروغی، اصفهان، 1342 خورشیدی. 7- دیوان محمد علی مکرم اصفهانی، بینا، اصفهان، بیتا. 8- همان. 9- تاریخ اصفهان و ری و همه جهان، میرزا حسن جابری انصاری، چاپخانه مجله خرد، اصفهان، 1321 خورشیدی. 10 – تاریخ مشروطه ایران به روایت اسناد وزارت امورخارجه انگلیس (کتابهای آبی)، به اهتمام رحیم رضازاده ملک، ناشر: مازیار و معین، تهران، 1377 خورشیدی. 11 - تاریخ مشروطیت اصفهان، ... 12 - دیوان محمد علی مکرم اصفهانی، ... 13- گُر و گُر کردن: شعلهور کردن؛ منظور فزونی بخشیدن است. 14- خشت لحد: خشتی که بر گور نهند. 15- برخی "مُلا نصیر" را از خاخامهای یهودی اصفهان دانستهاند و برخی نوشتهاند "مُلا نصیر" پدر صدرالاسلام متولی است که در همان رواق خاک است. 16- بز پاقلعه، بزی بود که در محله پاقلعه به سقاخانه رفت و گفتند معجزه شده است. 17 - منظور سردار اشجع بختیاری حاکم مشروطهخواه اصفهان بود که پایش را از شهر اصفهان بریدند. http://bogha.ir http://harameyar.org |