دیدگاهی دیگر درباره شاهنامه نسخه ویراسته فریدون جنیدی

 

پاسخ علیرضا حیدری به گردآفرید

یکی از نوشتارهایی که درباره شاهنامه فردوسی نسخه ویراسته استاد فریدون جنیدی برای انتشار در ایران نامه به دستم رسیده است، نوشتاری است از دوست و پژوهشگر گرامی « علیرضا حیدری » با عنوان « او خداوند بود و ما بنده » در پاسخ به یادداشتی از « گردآفرید » با عنوان « او نه استاد بود ما شاگرد » که چندی پیش در روزنامه همشهری منتشر شده بود. علیرضا حیدری این پاسخ را برای روزنامه حکومتی همشهری فرستاد اما این روزنامه که در حال حاضر یکی از عوامل جریان یک سویه خبر در کشور است تا این تاریخ از انتشار این پاسخ خودداری کرده است. از این روی، متن کامل پاسخ علیرضا حیدری به گردآفرید در ادامه برای آگاهی دوستداران شاهنامه منتشر می شود:


او خداوند بود و ما بنده

علیرضا حیدری

sfand_29@yahoo.com

شاگرد ناچیزی1 که به اعتراف خودش:« شاگردِ شاگردِ  استاد فریدون جنیدی هم نیست و در میانه بحث درباره ابیات الحاقی یا افزوده شاهنامه هیچ است» در شماره 4890 روزنامه همشهری به تاریخ 1 مرداد 1388 صفحه 19(میراث) زیرِ نوشتاری با نام« او نه استاد بود ما شاگرد» نقدی پرسش گونه بر شاهنامه ویرایش فریدون جنیدی نوشته است!

اکنون بخشهایی از نوشته یاد شده که نام مستعار- و یا واقعی- نویسنده اش گرد آفرید است؛ بررسی می شود:

نکته قابل توجه این است که گردآفرید تنها به متن مصاحبه روزنامه اعتماد ملی با فریدون جنیدی- که به تاریخ 2 خرداد 1388 در صفحه 10(:ادبیات) آن روزنامه چاپ شد- برای نقد شاهنامه ویراسته ایشان اکتفا کرده است.

1-در نقل گرد آفرید ازگفتار فریدون جنیدی با گذاشتن نقطه چین میان عبارات و بریدن کلمات- احتمالا بخاطر اختصار در نوشتن(؟!) - به خواننده القاء شده که تنها دلیل افزوده بودن ابیات از نظر فریدون جنیدی این است که: « نوشته ایشان  از نوشته فردوسی زیباتر است! » چنین القائی؛ خواننده ای را که با این ویرایش آشنا نیست؛ به جاده شک و بدبینی نسبت به اهمیت پژوهش تازه و در خور نگرش استاد جنیدی؛ رهنمون می کند.

در اینجا باید بخشی از پاسخی2 را که در قالب 12 پرسش و داوری به آقای ابوالفضل خطیبی دادم، دوباره ذکر کنم:

« جنیدی در این باره پس از آنکه در سال 55 در می یابد برای بیداری جوانان، شاهنامه بایسته می نماید تصمیم می گیرد داستان های مربوط به رستم را جدا سازی کند و به گزارش آنها برای جوانان بپردازد. پس کار را آغازید و می افزاید در طول گزارش داستان ها:

« جای به جای به نکته ای بس ناخوشایند بر می خوردم، و آن، چنان بود که می دیدم در برخی از بخشها، سخن من و گزارشی که بر سروده فردوسی می نویسم، از گفتار فردوسی زیباتر می نماید، و از چنین دریافت، اندریافتی سخت آزاردهنده؛ جان و روان مرا فرا می گرفت و نزد خویش  شرم زده می شدم که چرا بایستی چنین باشد؟ تا آنکه نرم نرم، چنین اندیشیدم که شاید بودن که چنین سخنان، از سوی پچین برداران(:کاتبان) بشاهنامه افزوده شده باشد! سخنی که گاه گاه شاهنامه شناسان آن هنگام  می گفتند و بار همه گناهان را بر دوش آنها می

نهادند»3

دیده شد که جنیدی در سبب افزوده بودن بیتهایی که شرحش گاه زیباتر از آن می شده قیدِ « شاید » را به کار برده و ننوشته که حتما چنین است.»

آنچه که در نوشتار گردآفرید آمد، سبب شگفتی من نیست؛ شگفتی از آن است که نقدهای آقای خطیبی -که شاهنامه پژوه است - بر نظریات استاد فریدون جنیدی  درباره بررسی ابیات الحاقی شاهنامه با نقدهای گردآفرید که معترف و معتقد است: « شاگرد ناچیزی است که در این میان هیچ نیست» بسیار مشابه و در یک سطح است!

2- گردآفرید نوشتارش را با چند استفهام-انکاری- به پایان رسانده است:

الف) آیا براستی حذف قریب به 30 هزار بیت از شاهنامه، ابیاتی که هزار سال، ملتی با آن زیسته اند، می تواند لطف و کمکی باشد به جوان روزنامه نخوان؟

ب) و آیا چون نوشته شما- یعنی جنیدی- بهتر از نوشته فردوسی است، نتیجه می گیرید که نمیتواند کلام فردوسی باشد؟

پ) مگر فردوسی بری از خطا است؟ حتّی اگر به قول انوری استناد کنید که فرمود:

او نه استاد بود و ما شاگرد   او خداوند بود و ما بنده

 

بررسی یکایک پرسش های گردآفرید:

الف) نکته جالب توجّه این است که چند تن دیگر هم بجز گردآفرید بگمان اینکه  شاهنامه فردوسی 60 هزار بیت است و فریدون جنیدی گویا در مصاحبه اعتماد ملی با وی، گفته حدودا نیمی از شاهنامه افزوده(:الحاقی) است بدون خواندنِ حتی سرسری و گذرایِ ویرایش ایشان  از پیش خود داوری کرده اند: حالا که فریدون جنیدی  گفته نیمی از شاهنامه افزوده است؛ پس سی هزار بیت در شاهنامه ویرایش او حذف(؟) شده و سی  هزار بیت اصیل است.

به عبارت دیگر                                                  60000=30000+30000

 و یا                                                                                                                        30000=30000-60000

 استاد جلال خالقی مطلق شاهنامه پژوه مشهور که ویرایش هشت جلدی ایشان از شاهنامه چندی ست به چاپ دوم رسیده؛ در مصاحبه با روزنامه اعتماد ملی گفت: « شاهنامه حدود 49500 بیت دارد. یک سوم از ابیات شاهنامه الحاقی است»4

به عبارت دیگر                                                                      16300=3÷49500

 

پس به عقیده جلال خالقی مطلق:

1- شاهنامه فردوسی 60000 بیت نیست.

2- شاهنامه فردوسی حدودا 49500 بیت است.

3- تقریبا 10500 بیت از شاهنامه های سنتی اصلا ارزش الحاقی بودن را هم ندارد. به عبارت دیگر 10500=49500-60000

4- از آن 49500 بیت باقی مانده  یک سوم ابیات شاهنامه الحاقی است. به عبارت دیگر:         

  (تعداد ابیات الحاقی:)16300=3÷49500

و                                                                    (تعداد ابیات اصیل:)33200=16300-49500

5- حال اگر فرض کنیم فریدون جنیدی شاهنامه را 60 هزار بیت بداند-که نمی داند- و نیمی از آن را هم حذف(؟) کرده باشد؛ حاصل می شود:30000 بیت!

با ذکر نتایج پنجگانه بالا، اکنون باید پرسید که آیا بخاطر تقریبا 3200 بیت اختلاف در ابیات اصیل و غیر اصیل شاهنامه ویراسته جنیدی با خالقی مطلق باید شاگردان ناچیزی چون گردآفرید داد واشاهنامها سر بدهند و گوش فلک را کر کنند؟

کسانی که شاهنامه فردوسی بکوشش جلال خالقی مطلق و شاهنامه فردوسی  ویرایش فریدون جنیدی را خوانده اند؛ می دانند که این دو پژوهش، کاملا متفاوت است و پژوهندگان آن دو، نظرات ویژه ای در تشخیص ابیات الحاقی شاهنامه دارند. اما نظر خالقی مطلق درباره کمیت ابیات «رگ گردن کسی» را به جنبش وا نمی دارد و همه تنها بخاطر چاپ شاهنامه ویرایش فریدون جنیدی، خود را، مسؤول در برابر ملت و فرهنگ ایران می دانند! اگر منتقدین کمی طرز استفاده از حوصله و سعه صدر را می دانستند و می دیدند که شاهنامه ویراسته جنیدی 49865 بیت است؛ آن وقت از پیش خود  حکم صادر نمی کردند که ایشان سی هزار بیت از شست هزار بیت(؟) را حذف(؟!) کرده است! اگر ویراستار گرامی  نیمی از این 49865 بیت را الحاقی گرفته و نه اینکه حذف(؟!) کرد باشده؛ پس ابیات اصیل از دیدگاه او حدود:24932 بیت است. به عبارت دیگر:

                                                      24932=2 ÷49865        

که تقریبا 7 هزار بیت از آنچه خالقی مطلق می گوید کمتر است!

 

فکر می کنم بحث های ریاضی برای کسانی که به «کم گوی و گزیده گوی چون دُر» معتقد نیستند؛ کافی است. شاید بیتی از فردوسی مصداق  نقدهایی باشد که درباره نگرش کمّی به ابیات شاهنامه فردوسی ویرایش فریدون جنیدی  تا کنون از سوی منتقدان اظهار شده است:

                     هزینه مکن سیمت از بهر لاف             که از لاف زاید سخن پر گزاف

اگر ویراستار گرامی براستی 30 هزار بیت از شاهنامه را الحاقی بداند، نه آن که آن را حذف (؟) کرده باشد، در این صورت  باید پنج دفتر  از ویرایش  ایشان را با دلائلی که در زیر نویس هر رویه از ویرایششان نوشته اند؛ خط به خط و چند باره خواند؛ و نیز پیشگفتار بر ویرایش شاهنامه فردوسی نوشته همو را چندین بار خواند  و این جمله طلایی از  جلال خالقی مطلق را ملکه ذهن کرد که: 

« در مورد تصحیح شاهنامه این سنّت ادبی کهن همچون کوهی بر شانه های ما سنگینی  می کند. هنوز برای بسیاری از ایرانیان، حتّی کسانی که سر و کارشان با زبان و ادبیات فارسی است، بهترین چاپ شاهنامه آن است که اگر آنرا در  کفه ترازو  بگذاریم  وزنش بر چاپهای دیگر بچربد. سالیان درازی طول خواهد کشید تا روزی فرا برسد که ما از شاهنامه های مألوف و سنتی دل برکنیم و به شاهنامه فردوسی خو بگیریم»5 سپس می توان به نقد شاهنامه ویراسته استاد جنیدی پرداخت.

اگر گردآفرید ویرایش ایشان بر شاهنامه را دستِ کم نگاه می کرد و به یک مصاحبه اکتفا نمی کرد، درمی یافت که بیتی از شاهنامه حذف (؟!) نشده است؛ بلکه برای آن دسته از ابیات که افزوده دانسته شده، بدون دستکاری و حذفشان، در زیرنویس صفحه مربوطه دلائل افزوده بودن نوشته شده است!

این بخش از پرسش های منتقدانه گردآفرید مرا شگفت زده نکرد. شگفتی از آن است، کسانی که به صفت استاد مشهور گشته اند، در نقد این ویرایش جملاتی را نوشته اند بدین شرح: 

1 - شاهنامه خود ساخته... شاهنامه نیم بند 2-جنیدی  ابیات را حذف کرده   3-... را خط زده 4-دور ریخته...!

باز می ببینیم نقدِ متّصفین به صفتِ استادی  با نقد شاگردانی  چون گردآفرید که در این میان خود را هیچ در شمار آورده، یکسان و هم سطح است.

ب) در مورد این سؤال گردآفرید گرچه من نباید پاسخ بدهم ولی به عنوان کسی که این ویرایش از شاهنامه را با دقّت و چند باره خوانده، معتقدم در همین نوشتار به این پرسش پاسخ داده شد که ویراستار گرامی  تنها دلیل  الحاقی بودن ابیات را زیبایی سخن خود بر نوشته فردوسی نمی دانسته، بلکه در 487 صفحه پیشگفتار مفصّلا درباره ویرایششان توضیح داده و با تعیین 27 معیار در ویرایش  شاهنامه افزون بر بهره گیری از :

1- شاهنامه فردوسی بکوشش  جلال خالقی مطلق(دفترهای 1تا6)؛ 2- شاهنامه چاپ مسکو؛ 3- شاهنامه قریب-بهبودی؛ 4- ترجمه عربیِ شاهنامه در قرن 7 قمری موسوم به شاهنامه بنداری؛ 5- شاهنامه امیر بهادر جنگ (:امیر کبیر)؛ 6- دستنویسی شگفت و کهن از شاهنامه که احتمالا نوشته شده در قرن 7 قمری است و در تمام جهان، تنها فریدون جنیدی از آن بهره برده است(: شاهنامه سپاهان) و... به ویرایش و تصحیح و گزارش  شاهنامه پرداخته است؛ و در  این ویرایش  نه بیتی حذف  شده، نه خط زده شده و نه دور ریخته شده است.

معتقدم که با این توضیحات که از روش ویراستار گرامی  نقل کردم بس باشد که خواننده دریابد: «فریدون جنیدی چون نوشته اش بهتر از فردوسی است-که هیچگاه چنین اظهار نظری  از سوی او ابراز نشده- نتیجه نمی گیرد که نمی تواند سروده فردوسی باشد.»

پ)برای سؤال پایانی گردآفرید چند توضیح لازم است:

1- هیچ بشری از خطا بری نیست.

2-حمدالله مستوفی قزوینی نویسنده نامدار قرن 9، مورخ و به عقیده فریدون جنیدی، اولین ویراستار شاهنامه؛ درباره شاهنامه فردوسی و الحاق ابیات به آن چنین سروده است:

چه بحری؟ پر از پاک درّ خوشاب                     شده از روانی او آب، آب

    ولیکن تبه گشته از روزگار                     چو تخلیط رفته در او بی شمار

    زسهوِ نویسندگان سربسر                   شده، پاک، آن نامه؛ زیر و زبر

  ز دست بدان، نیک، شوریده حال                  گذشته بر آن نامه بسیار سال

    نبوده کسی را به تنقیح آن                هوایی شده نامه شوریده؛ زان

3- لطفعلی خان آذر چند قرن بعد، در تذکره آتشکده که زندگی نامه شاعران نامدار و بررسی آثارشان را در بر می گیرد در مورد شاهنامه فردوسی می نویسد:« حالا نمی توان گفت، در این کتاب، شعری از فردوسی بدون تغییر باقی مانده است».

4- نظامی عروضی سمرقندی در چهارمقاله, درباره فردوسی و سخنش چنین نوشته است:«استاد ابوالقاسم فردوسی ... کتاب را تمام کرد و الحق  هیچ باقی نگذاشت و سخن را به آسمان علیّین و در عذوبت به ماء معین رسانید و کدام طبع را قدرت آن باشد که  سخن را بدین درجه رساند که او رساند... من در عجم سخنی بدین فصاحت نمی بینم»

5- سخن انوری را که گردآفرید نوشتارش را با آن  به پایان رساند تکرار می کنم:
                                   آفرین بر روان فردوسی      آن همایون نژاد فرخنده

او نه استاد بود و ما شاگرد     او خداوند بود و ما بنده

با توجه به گفتار های پنجگانه بالا؛ اگر در این هزار سال نخبگانی که از آنان نام برده شد؛ در سده های گوناگون به وصف خداگونه فردوسی و شاهنامه اش پرداخته اند و معتقدند که :«حال نمی توان گفت، شعری از فردوسی بدون تغییر باقی مانده است» و «آن نامه زیر و زبر شده و در آن تخلیط بسیار رفته است » آیا باید معتقد بود به قول گردآفرید که:« مردم هزار سال با این سی هزار بیت زندگی کرده اند»؟

خواننده به اختیار خود می تواند استفهام انکاری گردآفرید که شاگرد ناچیزی است، و یا سخن نخبگان هزار سال پیش ایران تا اکنون را درباره شاهنامه و فردوسی بپذیرد. این حقّ او است!

درباره اشتباه کردن و یا مصونیت فردوسی از خطا کافی است گفتار او را با سخن افصح المتکلّمین سعدی مقایسه کرد. سعدی در باره اثر جاودانش  بوستان چنین عقیده دارد:

قبا گر حریر است و گر پرنیان   به ناچار حشوش بود در میان

تو گر پرنیانی نیابی مجوش          کرم کار فرما و  حشوش بپوش

ننازم به سرمایه فضل خویش           به دریوزه آورده ام دست، پیش

تو نیز ار بدی بینیم در سخُن           به خُلقِ جهان آفرین کار کُن

اما فردوسی در بیت پایانی  شاهنامه اش, در بلندای دماوند سخن و خرد، با نیرو می فرماید:

هر آنکس که دارد هُش و رای و دین             پس از مرگ بر من کند آفرین

فردوسی در باره کار خود چنین عقیده ای دارد و افصح المتکلمین سعدی چنان. و در این 1000 سال، در سخن سخنوران نامی تنها کسی که خداوند سخن فارسی دانسته شده، فردوسی است. گفتارهایی هم از نخبگان ادب و فرهنگ ایران درباره تخلیط در شاهنامه بوسیله کاتبان به دست ما رسیده است.

اکنون باید به خواننده حق داد که خود درباره سخن های سست و خطاهایی که در بعضی از ابیات شاهنامه دیده می شود؛ نظر بدهد. هم گرد آفرید که خود را شاگردی ناچیز می داند و هم استادان گرانمایه ای چون: دکتر فریدون جنیدی، جلال خالقی مطلق، مهدی غروی، محمد علی داعی الاسلام، ا.برتلس، لطفعلی خان آذر، حمد الله مستوفی و... دارای حقّ نظر دادن درباره نامه نامور ایران_ شاهنامه فردوسی- بودند و هستند و خواهند بود؛ و خوانندگان با خردشان داوری خواهند کرد.

 

اکنون تنها به یک نمونه  از ویرایش استاد فریدون جنیدی بر شاهنامه فردوسی اشاره می کنم:

دفتر پنجم- رویه 27- بیت 44854- پادشاهی خسرو پرویز- بخش گریختن خسرو  با گستهم به روم:

بخوردند بشتاب چیزی که بود                          پس آنگه بزمزم بگفتند زود

  استاد این بیت را افزوده دانسته اند به این دلائل:

یک: لت نخست سست است [ از دیدگاه وزن] دو: و لت دویم نادرخور، زیرا که «زمزم» همان « واژ» است که به هنگام خوردن خوراک زیر  لب زمزمه می شد، نه پس از آن. سه: اگر«بشتاب» خوردند چگونه است که پس از آن [ در بیت 44855] آهنگِ مَی خوردن دارند؟ و پس از آن[بیت 44860] نیز خسرو می خوابد؟

استاد جلال خالقی مطلق در باره واکنش هایی که علیه دلائل مصححین شاهنامه در الحاقی بودن بعضی از ابیات، ابراز می شود؛ معتقد است:

« بسیاری از ما چنان تا سیب آدم زیر نفوذ شاهنامه های سنتی هستیم که به سختی  می توانیم به دلایلی که در الحاقی بودن برخی از بیتها و قطعات شاهنامه آورده می شود بدون پیشداوری گوش و هوش دهیم»6

نتیجه آنکه:

1- استاد فریدون جنیدی، نه بیتی را از شاهنامه دور ریخته و نه حذف کرده، و دلیلش برای حذف (؟) ابیات شاهنامه  زیبایی سخنش بر سخن فردوسی نبوده است.

2- متأسفانه برای اثبات بدیهیات که شماری آنرا نمی خواهند در یابند و دوست دارند این در نیافتن را به دیگران القاء کنند؛ تا انکارشان به همگان تعمیم یابد؛ باید تا این اندازه قلم فرسایی کرد و این به عقیده من فاجعه ای  بزرگ در ایران عصر ما است.

3- و فاجعه بزرگتر آنکه برای نقد شاهنامه ویراسته استاد جنیدی، منتقدین بدون غور و بررسی  متن ویراسته  ایشان از روی دست نخستین منتقد و نقدش تقلب کرده اند.

-------------------------------------------------------------------------------

پانویس:

1-شاگرد ناچیز صفتی است که گرد آفرید به خود داده است.

2-« درباره شماری از  جمله های ابوالفضل خطیبی» در نوشتاری با نام « تصوری دیگر از شاهنامه». خوانندگان می توانند متن پاسخ به ابوالفضل خطیبی را در پایگاه پژوهشهای فرهنگ و زبانهای آریایی:WWW.ACLS.BLOGFA.COM   مطالعه و مشاهده فرمایند. برای مطالعه دو نوشتار از خطیبی:1- در نقد شاهنامه ویرایش جنیدی و 2- در نقد این نگارنده بر نقد او نگاه کنید به :آ- تصوری دیگر از شاهنامه، روزنامه اعتماد ملی، دوم خرداد 1388، ص 10. نیز این نوشتار را در وبلاگ ابوالفضل خطیبی(:سخن نوشته های ابوالفضل خطیبی در زمینه شاهنامه شناسی و ایران شناسی (http://a-khatibi.blogspot.com) می توان مطالعه کرد. ب- «آقای ابوالقاسم فردوسی! باید شاهنامه را به زبان ما می سرودید!» که آنرا هم می توان در وبلاگِ شخصی ابوالفضل خطیبی خواند. نقد نوشتار اخیر خطیبی از سوی این نگارنده در پایگاه پژوهشهای فرهنگ و زبانهای آریایی با عنوان: درباره  شماری از جمله های ابوالفضل خطیبی در نوشتاری با نام « آقای ابوالقاسم فردوسی! باید شاهنامه را به زبان ما می سرودید! »  قابل مشاهده و مطالعه است.

3-پیشگفتار بر ویرایش شاهنامه فردوسی، فریدون جنیدی،1387، نشر بلخ، رویه های 42و 41 .

4-فردوسی زن ستیز نیست، مصاحبه با دکتر جلال خالقی مطلق محقق و شاهنامه پژوه، روزنامه اعتماد ملی، 24 خرداد 1388، رویه 10(:ادبیات).

5-گلِ رنجهایِ کهن، برگزیده مقالات در باره شاهنامه فردوسی، جلال خالقی مطلق، 1372، نشر مرکز، رویه 168.

6-همان، رویه های129 و 128