ایران نامه

ایران نامه، پایگاه آگاهی رسانی میراث فرهنگی و طبیعی ایران و جستار های ایران پژوهی

ایران نامه

ایران نامه، پایگاه آگاهی رسانی میراث فرهنگی و طبیعی ایران و جستار های ایران پژوهی

پیام نوروزی استاد ادیب برومند



پیام شادباش و تازه‌ترین سروده نوروزی استاد ادیب برومند

به نام خداوند جان و خرد

به این وسیله جشن باستانی نوروز را که بزرگترین جشن ملی ایرانیان در قلمرو فرهنگی ایران بزرگ است به ملّت ایران و همه ملّتهای دوست و برادر شاد باش می گویم و جای کمال خوشبختی است که این عید پیروز با جشن ملّی شدن صنعت نفت ایران همزمان گردیده است و ما را از دو جهت به شادمانی فرا می خواند. جشنی که امروز یعنی بیست و نهم اسفند برگزار می شود پیام آور استقلال و طرد سیاست استعماری از کشور ایران است که به رهبری مصدق بزرگ و همّت والای ملّت ما تحقق یافت .

باری با تقدیم شادباش دو گانه، امیدوارم در پناه پروردگار یکتا سال نو برای ما و همه جهانیان با فرخندگی و خجستگی و صلح و صفا همراه باشد و ملت ایران با بهره مندی از آزادی و دموکراسی از گرفتاری‌ها و بدبختی‌های ناشی از روش‌های نا مقبول و کارکردهای بحران آفرین در اداره امور کشور مصون بمانند.

 ادیب برومند

ادامه مطلب ...

پیام نوروزی استاد جنیدی


خجسته باد نوروزی استاد فریدون جنیدی

سرشک ابر، از گوشه  برگ  . . . فروچکید

بر خاک غلتید، و

دانه، آن را به جان پذیرفت

جوانه . . . از آن بیرون جَست

و از خاکِ شکفته سربرآورد

و بر آسمانِ گسترده

نیایش برد

آسمان و زمین . . . در دور دست

یکدیگر را در آغوش کشیدند


ادامه مطلب ...

یادداشتی نوروزی ...


سفرنامه کازرون، شهر رویاهای کودکی!

دکتر محمود دهقانی

هنگامی که آفتاب همچون تشت طلا در واپسین رمق روز می رفت تا در پشت کوه بورکی پنهان و چتر شب باز شود، مادرم به من مژده داد که فردا پدرت برای خرید عید نوروز، به کازرون می‌رود  و تصمیم دارد تو را همراه خودش ببرد و از کازرون به فامور و شاپور و چنارشاهیجان هم سر می زند و می توانی در بازار کازرون کت و شلوار نو بگیری و پیراهن  دوخت کازرون که  در کودکی رویای داشتن آن را در سر داشتم و دندان زدن بر میوه‌های آبداری که می دانستم در باغ های دوستان و بستگان در تنگ چوگان به پدرم هدیه خواهد شد. با مژده خوش مادر، آن شب خواب  از چشم من پر زد  و من بر بال خیال در کازرون پرسه می زدم و بوی دل انگیز غذاها و بستنی و دیدار از بازار پارچه و پوشاک  فروشی را حس می کردم و همچون پرنده ای سبک بال در آسمان آرزوها به پرواز درآمده بودم و در انتخاب لباس، سلیقه را سبک و سنگین می کردم.

در دنیای انتخاب رنگ لباس، خواب پر رنگ می دیدم که پرنده ای شده ام و در نرگس زار کازرون بر فراز دریاچه پریشان هستم و از نرگس زار به رودخانه شاپور بر شاخ و برگ سرسبز باغ های تنگ چوگان نشسته ام و  در کنارم با لالایی آب رودخانه، رستم در سینه کوه همچون غولی خفته  و " والرین" در برابرم زانو زده بود.

ادامه مطلب ...

یادداشت نوروزی ...


نوروز و ایران ما

ایران نامه- معصومه شهباز : شهر که از خشکی زنده رود دیگر این روزها به تنگ آمده بود اما امروز از شوق قدم نورسیده بهار، لباس گل و ماهی به تن کرده و پای سفره هفت‌سین منتظر نو شدن است. دلخوشی‌های این روزهای شهر ما نوروز است و بس.

اصفهان است و زاینده رودش؛ با این همه، بوی عید که در شهر خشکیده پیچید، پر از تمنای زندگی شد. چهره غم در پرده برد و به دلخوشی آمدن نوروز آراسته شد.

حکایت شهر ما، حکایت مرده‌رود شده اما غصه  قصه‌اش، به شب عید که رسید، کوتاه شد مگر به میمنت آمدن بهار و فال نیک، آسمان گشوده شود.

زاینده رود اصفهان سال‌هاست که بیمار مدیریت ناکارآمد شده و اکنون با حال نزار در میانه شهر در انتظار نو و نیک شدن اندیشه‌هاست.

شرح فراق صفاهان و صفا یک دهه است که در ایران پیچیده، هر سال و نوروز به امید وصل شدن فصل ها سپری می‌شود اما درمان این غم جان فرسا گران شده.

قیمت نسخه‌ای که مدیران پیچیده‌اند، قیمت کارون است و زاگرس.

زاگرس، زاینده کارون و زاینده‌رود است و حالا می‌خواهیم مادر و فرزندان را قربانی غفلت‌های دهه‌های پیشین کنیم.

برای ایران، زاینده رود و کارون فرقی نمی‌کند اما "غفلت از ایران ما" یکی یکی قربانی می‌گیرد چرا که تسلیم دایره وجودی ولایت‌های مرزبندی شده‌ایم، نه ایران.

در این نوروز، در اندیشه ایران باشیم. زاینده رود را با کارون و زاگرس بخواهیم و برای پدیده‌های طبیعی کشورمان هیچ مرز سیاسی و جغرافیایی تعیین نکنیم.