ایران نامه

ایران نامه، پایگاه آگاهی رسانی میراث فرهنگی و طبیعی ایران و جستار های ایران پژوهی

ایران نامه

ایران نامه، پایگاه آگاهی رسانی میراث فرهنگی و طبیعی ایران و جستار های ایران پژوهی

یادبود دکتر فاطمی


سالگرد شهادت دکتر فاطمی را گرامی می‌داریم

مهندس کورش زعیم

ملت ایران در راه آزادی کم شهید نداده است، و حسین فاطمی* یکی از سالاران شهیدان ملی ماست. نه اینکه او به بزرگداشت ما نیاز داشته باشد؛ این ما هستیم که نیازمند وابستگی به او و آرمان‌های او هستیم، و به آنچه او بود و آنچه او می‌خواست ما در چنین روزهایی باشیم. او از گونه شهیدانی است که راه تاریک ما را روشن نگه میدارند و به ما راستی و آزادگی می‌آموزند. او سیاوش زمان ما بود. گاهی در درازنای تاریخ مردانی پدیدار می شوند که در راه دفاع از آزادی ملتشان، و در راه رهایی مردم از ستمگری، دیکتاتوری و فساد شهید می شوند. آنان را دیکتاتورها نامردانه به قتل میرسانند تا آوای وجدان جامعه را خاموش کنند، تا مردم صدای حق را نشنوند، و تا مردم در راه آزادی و گرفتن حقوق شهروندی خود از رهبری آنان محروم شوند. این‌ها شهیدان ملی هستند. آنچه ما ملت ایران را هزاران سال پابرجا و سربلند و آزاده نگه داشته، شهیدان ملی ما هستند. از مرگ سیاوش که نخستین شهید ملی ما بود و ما هنوز درمرگ او سوگوار هستیم، تا امیرکبیرها و فروهرها و آنان که اکنون برای استقلال سیاسی کشور و آزادی مردم، و علیه ستم، خودکامگی و فساد مبارزه می کرده اند، تا من و شما امروز این گونه سربلندانه از تاریخ و فرهنگمان یاد کنیم. شهیدان ملی ما این ملت را زنده نگه داشته اند و جاویدان کرده اند، و ما هرگز آنان را فراموش نخواهیم کرد.

او وزیر خارجه و معاون نخست وزیر و سخنگوی دولت ایران بود. مصدق به او اعتماد کامل داشت. او عقیده داشت که در جهان انقلابی اجتماعی و سیاسی رخ داده که: "دیگر دنیا به طرف بربریت و به سوی امتیازات قرون وسطایی نمی‌رود..." او ملی کردن صنعت نفت ایران را رهایی از سلطه استعماری بیگانگان می‌دانست و مبتکر اندیشه اقتصاد بدون نفت برای ایران بود. برقراری نظام جمهوری هم اندیشه او بود. اینها فقط نشانه های کوچکی از نبوغ سیاسی فاطمی به شمار می‌رود که مصدق را به او دلبسته کرده بود. این نبوغ سیاسی همراه با شهامت در ابراز دیدگاه‌های خود، قلم سحرآمیزش و محبوبیتش در میان مردم، و به علت اعتماد بی چون و چرای مصدق به وی، باران بدگویی‌ها، تهمت‌ها و شایعات، کارشکنی‌ها و توطئه‌ها را بر سر او باریدن گرفت، که بسیاری از آنها از سوی دشمنان نبود.

پس از گذشت شش دهه که از آغاز زندگی سیاسی حسین فاطمی می گذرد، ما هنوز او را نشناخته‌ایم. هر چند ستاره درخشان فاطمی در کنار خورشید وجود مصدق آنگونه که شایسته این مرد بزرگ است درخشیدن نتوانست گرفت، ولی همانند او را تا امروز نداشته‌ایم. بیگانگان که موجباب مرگ او را فراهم کردند و قتل او را از شاه خواستار شدند، همکارانی در محفل دوستان داشتند.

پدیده فاطمی بایستی بیشتر مطالعه شود. باید بفهمیم چرا مصدق، مردی به عظمت تاریخ ایران، اینهمه به فاطمی جوان احترام می گذاشت، به او تکیه می کرد و به او اعتماد داشت؟ چطور بود که در میان این همه مردان فرهیخته و خوش‌نام و باتجربه، مصدق شایسته‌گرا، جوانی سی و چهار ساله را به وزارت خارجه و معاونت پارلمانی و مشاور و سخنگوی دولت خود برگزید؟ چرا شاه و درباریان این همه از او می ترسیدند و با او دشمن بودند؟ چرا سفارتخانه‌های انگلستان و شوروی و امریکا، به شهادت اسناد فاش شده، جملگی او را مرکز ثقل جنبش ملی ایران و موتور پیشرانه آن می‌دانستند؟ 

چرا؟ چون به باور من، فاطمی یک اندیشمند استثنایی، یک تاکتیسین تیزهوش و یک نابغه سیاسی بود. فاطمی نه تنها هوش فوق العاده‌ای داشت، و در مسایل سیاسی تیزبین و واقعگرایانه آینده نگر بود، بلکه از شهامت فوق العاده ای نیز برخوردار بود. او می‌دانست چه می‌خواهد و به کجا می رود. او مصمم بود که توان و هوش و زندگی خود را وقف مبارزه علیه خیانت به میهن، دیکتاتوری و فساد کند، و آماده پرداخت هزینه آن نیز بود... و این هزینه را در فجیع‌ترین شرایط پرداخت کرد.

 فاطمی در آخرین لحظات زندگی در حالی که در بستر بیماری و با تب شدید به جوخه تیرباران سپرده می شد، به دژخیم خود گفت:

"مرگ بر دو قسم است. مرگی در خواب ناز... و مرگی در راه شرف و افتخار. و من خدای را شکر می کنم که در راه مبارزه با فساد شهید می شوم..."

"... من از مرگ ابائی ندارم، آنهم چنین مرگ پر افتخاری. من میمیرم که نسل جوان ایران از مرگ من درس عبرتی گرفته و با خون خود از وطنش دفاع کرده و نگذارد جاسوسان اجنبی بر این کشور حکومت نمایند..."

مصدق در نامه‌ای به آیت الله سید رضا زنجانی نوشت: "تاریخ، حتماً اسم او را زنده نگه خواهد داشت، چرا که او می‌تواند آموزش دهنده همه وطن دوستان باشد و من در مقابل تمام بی حرمتی‌ها و کج اندیشی‌هایی که دیگران نسبت به او داشتند, از طرف مردم از ایشان عذرخواهی می کنم".

------------------------------

پی نوشت:

* دکتر حسین فاطمی، سال ۱۲۹۶ خورشیدی  در  شهرنایین از استان اصفهان دیده به گیتی گشود و در ۱۸ آبان‌ماه ۱۳۳۳ در تهران اعدام شد. وی سیاست‌مدار و روزنامه‌نگار ایرانی بود که از ۱۳۳۱ تا ۱۳۳۲ خورشیدی، وزیر امور خارجه ایران در دولت ملی دکتر مصدق بود و پس از کودتای ۲۸ امرداد توسط حکومت پهلوی اعدام شد. او پیش از اعدام، از دوبار ترور ( یک بار توسط فداییان اسلام و یک بار توسط شعبان جعفری) جان به در برده بود. به گفته دکتر مصدق، او نخستین کسی بود که پیشنهاد ملی شدن صنعت نفت در سراسر ایران را ارائه داد.

نظرات 6 + ارسال نظر
سعید نصیری 20 آبان 1391 ساعت 11:13 ب.ظ

(کشته شدن در راه نجات یک ملت بزرگترین افتخار است)سر مقاله 9فروردین1331.
(من بتو خواننده عزیز یکبار دیگر عهد وپیمان می سپارم که تا جان در بدن دارم در راه حفظ منافع ملی تو چون سربازی فداکار آماده پیکار باشم)سر مقاله 8مرداد1330.
با این که جوان هستم ولی خوشحالم که تونستم دنیای اطرافم را خوب بشناسم وانسان های بزرگی مانند دکتر مصدق-دکتر فاطمی رادر نوجوانی درک کنم.بزرگ مردانی که درس وطن پرستی دادند وچقدر خوب تونستم این درس را یاد بگیرم.تا جایی که بدون ترس گویم:آری فاطمی عزیز من از مرگ پرافتخارشما درس گرفتم وبا خون خود ازمنافع ملی وطنم دفاع میکنم.آری من هم میمیرم تا ملتم آزاده باقی بماند.
قهرمانان وطن مایه ی ارج زمن اند/
گرچه از جسم فنایند بقای وطن اند

http://esfahanpeople.persianblog.ir/post/46/
وبلاگ بسیار جالبی است چند مطلب آن را خواندم و لذت بردم
خصوصا مطلب تاریخی راجع به بیمارستان عیسی بن مریم که حرف های تازه داشت از آقای سپنتا.
اما مطلبی راجع به مرحوم عبدالحسین سپنتا در وبلاگ خود دارم که فکر نمی کنم در جایی درج شده باشد. امیدواریم شاهین خان مطلب را بخواند و لذت ببرد و نیز وبلاگ مرا هم لینک نماید. مثل همان کاری که من کرده ام و البته با افتخار .

درود و سپاس
از مهر شما سپاسگزارم
پیوند به وبلاگ شما خواهم زد و نوشتارتان درباره زنده یاد عبدالحسین خان سپنتا را در صفحه انجمن دوستدان اصفهان منتشر خواهم نمود.
شاد باشید

صبا صهبا 24 آبان 1391 ساعت 10:31 ب.ظ

ممنون از یاد آوری و زنده کردن نام این انسان های بزرگ

سپاس

[ بدون نام ] 26 آبان 1391 ساعت 03:28 ب.ظ

درود
آیا هفته اول آذر ماه انجمن دوستداران اصفهان برنامه خاصی دارد؟
زمان و مکان؟
با تشکر

به مناسبت یکم آذرماه، روز اصفهان:
چهارمین همایش نکوداشت اصفهان برگذارخواهد شد

این همایش بامداد روز پنجشنبه دوم آذرماه 1391 به همت انجمن دوستداران اصفهان در تالار امیرکبیر دانشگاه خوراسگان برگذار می شود. سخنرانان در این همایش یک روزه، دکتر ترانه یلدا، مهندس مهرداد بهمنی، دکتر شادی عزیزی، دکتر فضل الله صلواتی، مهندس عبدالرسول قریشی، مهندس قهرمان صمیمی و مهندس احمد بهابادی خواهند بود. موضوع چهارمین همایش نکوداشت اصفهان، در نشست بامدادی « شهر خلاق» و در نشست نیمروزی «باغ‌شهر اصفهان» خواهد بود. یادی از اعضای درگذشته انجمن در سال گذشته زنده یادان استاد حسن کسایی و دکتر پرویز دبیری، برنامه موسیقی با حضور استاد اصغر شاهزیدی و استاد سعیدی، برگزاری دو میزگرد با حضور سخنرانان، نمایشگاه کتاب، و آیین سپاس از چهره های نامدار دوستدار اصفهان همچون استاد پورصفا، استاد لئون میناسیان، مهندس مهدی ابراهیمیان و استاد مرتضی تیموری نیز از دیگر برنامه همایش امسال خواهد بود.

حمید 29 آبان 1391 ساعت 10:01 ق.ظ

بزرگترین بدبختی و گرفتاری ملت ایران داشتن مردمیست که صرفا بدلیل توانایی خواندن و نوشتن متوهم میشوند و
فکر میکنند که توانایی راهنمایی ملت را هم دارا هستند.نمونه ملموس برای ما ایرانیها معرکه و شعبده بازی است که
جمعی با نام پرطمطراق«جبهه ملی» علم کرده اند و دههاست که هر کدام بنحوی در حال بهره برداری از این نمایش
و خیمه شب بازی هستند«مادی و معنوی». فکر نکنید این تنها این جماعت هستند که بدین شیوه عمل میکنند٬کافیست
به اطراف خود نظری بیفکنید از چپ چپ تا راست راست هر کدام کربلا و عاشورای خود را دارند با فرا رسیدن
ان ایام رهبران ان گروه با برپایی تعزیه و نفرین کردن مسببین کشته شدن عضو یا اعضای گروهشان را تهدید به
گرفتن انتقام میکنند البته با معیارهای خودشان . حال بپردازیم به ادعاهای خرافی و خطرناک کورش زعیم در مورد
حسین فاطمی وزیر امور خارجه ایران در دولت محمد مصدق نخست وزیر ایران که در سال۱۳۳۲از قدرت بزیر
کشیده شد و فاطمی هم اعدام شد.اگر فقط نیم نگاهی به وقایع اتفاق افتاده در جهان قبل و یا بعد از سرنگونی دولت
مصدق بیندازیم میبینیم که کودتای انجام شده در ایران در مقایسه با دیگرعملیاتهای بوقوع پیوسته جزء کم تلفات ترین
تغیرات بوده است«من در صدد تأیید یا توجیه ۲۸امرداد نیستم و شدیدآ ان واقعه را هم محکوم میکنم».حال پرسشی
اساسی مطرح میشود٬ چرا در جوامع دیگر بنحوی از کنار این وقایع تاریخی میگذرند(فراموش نمکنند اما از اتفاق
رخ داده درس اموزی میکنند تا در اینده باز بدان مبتلا نشوند) ولی این اتفاق در ایران رخ نمیدهد؟ استفاده از لغات
بدون دانستن معانی فقط مختص به ایرانیان است«هنر نزد ایرانیان است و بس»نمونة همین کلمه« شهید» که از
جانب مذهبی و کمونیست هر دو بکار برده میشود!!! مگر نه اینکه ما امت [گه ریه هستم] و این فرهنگ مرده پرستی
و مرده پروری ریشه در فرهنگ بیادگار امده از جزیرة العرب ؟ پس در نتیجه همچون اخوندی که بخاطر چند تومان
هر بار کربلا را بنوعی تزئین میکند٬ کاروان سالاران ره نشناس ما هم بتقلید کشتگان خود را هر بار بنوعی میارایند.
«البته نپندارید که شهیدان راه خدا مرده‌اند بلکه زنده ابدی هستند و در نزد خدا متنعم خواهند بود»سوره آل‌عمران.
در نتیجه با تفکر هدف وسیله را توجیه میکند حضرات بیان هر دروغی را جایز میشمارند از جمله ادعای کذب زیر:
« فاطمی در آخرین لحظات زندگی در حالی که در بستر بیماری و با تب شدید به جوخه تیرباران سپرده می شد، به دژخیم خود گفت:"مرگ بر دو قسم است. مرگی در خواب ناز... و مرگی در راه شرف و افتخار.و من خدای را شکر
می کنم که در راه مبارزه با فساد شهید می شوم..." یا«"... من از مرگ ابائی ندارم، آنهم چنین مرگ پر افتخاری.من میمیرم که نسل جوان ایران از مرگ من درس عبرتی گرفته و با خون خود از وطنش دفاع کرده و نگذارد جاسوسان اجنبی بر این کشور حکومت نمایند..."».میبینید: راویان دروغگو بی محابا جعل حقایق می کنند زیرا اقایان با روان
شناسی عوام اشنا هستند و میدانند اگر حادثه کشته شدن فاطمی را بر مدار روایات منتسب به حسین ابن علی در کربلا
باز سازی کنند میتوانند بیشتر اب چشم بگیرند و مظلوم نمایی کنند والا کدام دژخیم در طول تاریخ در زمان قدر قدرتی
حکومت خود پرورده می اید و پهلوانی از خصم خود می سازد کسی را بزرگ می دارد که خود قاتل او بوده است؟
در پی نوشت هم به گزاف مدعی میشوند که بگفته مصدق: فاطمی برای اولین بار پیشنهاد ملی شدن نفت را مطرح کرد.
برای توضیح حوادث و جنایات احتیاج به یک کلاغ و چهل کلاغ نیست زیرا بر ملا شدن دروغ تمام زحمات کسانی را
که در راه مملکت زحمت کشیده اند را تحت الشعاع قرار میدهد و از طرفی برای اینده سازان این ملک هم جز بداموزی
یادگاری به ارث گذاشته نتوانید.«گر حکیمی دروغ سار مباش / با کژ و با دروغ یار مباش .» اوحدی
در پایان : من حیرانم چرا این جماعت با متوسط ۷۰سال سن از اقداماتی که تا کنون در جهت بهتر کردن وضع مردم
انجام داده اند سخنی بمیان نمی اورند؟ جواب: زیرا در ۶۰ سال گذشته تمام فعالیتشان محدود بوده است به سینه زنی و
برگزاری پرسه برای مصدق و نفرین کردن شاه و حالا هم که دیگر توانی نمانده است .

دوست عزیز

متن طولانی شما را خواندم. متاسفم که فرصت پاسخ گویی به همه مطالب شما را ندارم. البته این به این معنی نیست که مغلطه های شما پاسخی ندارد.
اما همین قدر درباره جایگاه دکتر مصدق و جبهه ملی عرض کنم که دیکتاتور ها معمولا خیلی دیر خیلی چیزها را می فهمند.

آن زمان که دکتر مصدق را به احمد آباد تبعید کردند صدایش را نشنیدند و زمانی صدایش را شنیدند و از جبهه ملی و دکتر بختیار خواستند که پایه های دیکاتوریشان را نجات دهند که دیر شده بود.

شما را نمی دانم. اما آمریکا و انگلیس خوشبختانه به اشتباه خود پی بردند و از مردم ایران به خاطر نقشی که در کودتا برعلیه دولت ملی دکتر مصدق داشتند عذر خواهی کردند.

امیدوارم شما هم زمانی که حقایق را متوجه می شوید دیر نشده باشد.

دوست عزیز
نام جبهه ملی قطعا بلند آوازه هست و خواهد بود. حضور افراد بالای 70 سال در این حزب نشانه دیرپا بودن آن است اما خیلی از دوستان جوان هم هستند که در بدنه این تشکل دیرپا حضور دارند و در سال های اخیر متحمل زندان و فشار و محرومیت از تحصیل بوده اند.

آیا تابحال شما نام پیمان عارف را شنیده اید که از تحصیل محروم شد و شلاق خورد و مدتها در زندان است؟
آیا نام اشکان رضوی و حمیدرضا خادم را شنیده اید که چقدر تحت فشار و تحدید بوده اند؟

آیا نام بابک مغازه ای را شنیده اید که از تحصیل محرومش کرده اند؟

آیا نام علیرضا افشاری و دها دوست جوان و فعال و خوشنام ما را که در جبهه ملی عاشقانه فعالیت می کنند را شنیده اید. اینها همه جوانانی عاشق ایران هستند که فارغ از همه مرز بندی های سیاسی باید آنها را دید و تلاششان را ارج نهاد.

من امیدوارم روزی در ایران مجازات اعدام لغو شود اما نمی دانم شما چگونه و با چه منطقی از اعدام افراد دفاع می کنید؟

قطعا کسانی که جانشان را در راه سربلندی ایران و رهایی از بند دیکتاتوری از دست داده اند شهید هستند و آنان که جان آنان را ستانده اند قاتل جوانان این کشور هستند.

یاد همه شهیدان راه میهن و از جمله دکتر فاطمی را گرامی می داریم.

در اوایل انقلاب زمان دانشجوییم جزوه ای از دکتر حسین فاطمی در دانشگاه تبریز خریداری کرده بودم. یک ایراد به ایده کمونیستها گرفته بوده است و آن این بود که گفته بود "وقتی همه چیز دولتی میشود انگیزه کار و رقابت از بین می رود و ارزش اضافی تلف میشود. ولی سوسیال دموکراسی میگوید که ارزش اضافی را با مالیاتها باید در جامعه به خاطر از بین برداشتن فقر سر شکن کرد." هنوز هم خیلی از مارکسیستها این ایراد بزرگ مارکسیسم و لنینیسم را درک نمی کنند که موجب سقوط اردوگاه سوسیالیستی شد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد