ایران نامه

ایران نامه، پایگاه آگاهی رسانی میراث فرهنگی و طبیعی ایران و جستار های ایران پژوهی

ایران نامه

ایران نامه، پایگاه آگاهی رسانی میراث فرهنگی و طبیعی ایران و جستار های ایران پژوهی

یادنامه پرفسور پوپ


یادبود 12 شهریورماه، سالروز درگذشت

پرفسور پوپ، ایران شناس نامورآمریکایی

شاهین سپنتا


پوپ بر بام یکی از بناهای تاریخی اصفهان در حال عکاسی

تاریخ، فرهنگ، ادبیات، هنر و طبیعت منحصر به فرد ایران‌زمین از آن چنان جاذبه‌ای برخوردار است که بسیاری را شیفته و مجذوب خود ساخته تا آن جا که سال‌های زیادی از عمر با ارزش خویش را صرف شناخت و پژوهش درباره ایران نمودند. این دلباختگان راستین ایران زمین، همواره در سخنان و نوشته‌های خود گوهر تابناک فرهنگ و تمدن ایران را در برابر دیدگان جهانیان به نمایش گذاشتند و زمینه اصلی نزدیکی ودوستی بین ایران و دیگر کشورهای جهان را بر پایه شناخت متقابل به بهترین نحو فراهم آورند. 

ایران‌شناس نامورآمریکایی پرفسور «آرتور اُپهام پوپ» یکی از این دلبستگان ایران بزرگ و مردم آن بود. متاسفانه پوپ که سال های بسیاری از عمر پربار خود را صرف شناخت و ستایش ایران زمین نمود در بین ایرانیان آن‌گونه که شایسته است ، شناخته نشده و هنوز تلاش جدی برای معرفی همه آثار او و شناخت شخصیت علمی او به عمل نیامده است. 

شاید کمتر گردشگری این بخت را داشته تا درهای همیشه بسته آرامگاه پوپ (Arthur Upham Pope) و همکار و همسرش دکتر فیلیس آکرمن  (Phyllis Ackerman) در اصفهان که در کنار پل خواجو و در کرانه زیبای زاینده‌رود قراردارد، به هنگام دیدار به رویش باز باشد و بتواند دیداری از آرامگاه وی داشته باشد و شناخت مختصری از تلاش‌های فراوان پوپ در راه شناساندن هنر و تمدن این سرزمین به دست آورد. به راستی چه اندوهبار است که ایران‌شناسی نامور همچون «پوپ» در سرزمین ایران که عاشقانه به آن دلبسته بود، گمنام آرمیده است. 


 

دوران کودکی پوپ  

آرتور اُپهام پوپ در یک خاندان از انگلیسی‌های ‎‎‏‏«پیوریتن» که در سال 1022 خورشیدی به حوالی بوستون در ایالت ماساچوست آمریکا کوچ کرده بودند، به سال 1260 خورشیدی دیده به گیتی گشود. اکثریت افراد خاندانی که پوپ در آن به دنیا آمد از روحیه نظامی و انقلابی برخوردار بوده و از افسران شرکت کننده در جنگ های داخلی آمریکا بودند. پدربزرگ پوپ «ژنرال سایروس ویلاک »1 مدتی ریاست دولت را در واشنگتن به عهده داشت. سه نفر از عموهایش که به درجات بالایی در ارتش ایالات متحده رسیدند از جمله سرتیپ پیاده نظام «آلبرت پوپ» رشادت های بسیاری در جنگ های داخلی آمریکا از خود نشان دادند .  

 یکی از اجداد پوپ به نام « سرهامپری آترتون »در تاریخ آمریکا به عنوان کسی که در بنیان گذاری ایالت مریلند از هیچ کوششی فرو گذار نکرد ، شناخته می شود . پدربزرگ های پوپ از طرف مادر و پدر هر دو از کاپیتان های معروف نیروی دریایی بودند . از این روی پوپ دوران کودکی خود را در بندرهای معروف « رود آیلند »و  «نیوبورک پورت»سپری کرد و در آن جا با دریا و هیجانات آن آشنا شد و به ورزشهای آبی علاقه مند شد .  

افراد خانواده پوپ علاوه بر آنچه گفته شد ، افرادی جدی ، متین و کاملاً مذهبی بودند. «سرتیپ آلبرت پوپ » اولین سازنده  دوچرخه‌های بزرگ و تولید کننده دوچرخه بود. از این روی علاقه به دوچرخه سواری نیز در بین پسرهای این خانواده که هر سال دوچرخه جدیدی را هدیه می گرفتند و به وجود آمد و آن ها بیشترین عناوین مسابقات دوچرخه سواری را به دست می آوردند.  

 پوپ جوان همچون بسیاری از افراد خانواده اش علاقه سرشاری به موسیقی داشت و در سن هشت سالگی به تشویق سرهنگ پوپ به نواختن پیانو روی آورد. وی یک پیانوی خوب برای آرتور تهیه کرد و مدت 10 سال بهترین معلم بوستون را برای آموزش او به کار گرفت . پوپ جوان و با استعداد چنان در نواختن موسیقی پیشرفت کرد که در 13 سالگی یک رسیتال پیانو برای عموم اجرا نمود و از این راه  شهرتی کسب کرد . پوپ در 12 سال اول زندگی خود همواره با بیماری های گوناگون دست و پنجه نرم کرده و مخاطرات فراوانی را پشت سر گذاشت . پوپ علاوه بر دوچرخه سواری و ورزش های آبی در سال های 1269 خورشیدی (1890 میلادی) در تعطیلات تابستانی در «کوه‌های سفید» دوره پیشاهنگی را نیز به خوبی سپری  نمود.5  

 

                         

دوران تحصیل پوپ : 

پوپ جوان با استعداد فراوانش، این بخت را پیدا کرد که در «آکادمی ورکستر» 6  که یکی از بهترین مدارس آمریکاست، مشغول به تحصیل شود و از حضور استادان برجسته‌ای همچون «دانی وبستر » استاد مشهور زبان یونانی بهره‌مند شود . او سپس برای ادامه تحصیل به دانشگاه « براون دکرال » که یکی از قدیمی ترین و در عین حال پیشرفته ترین دانشگاه های آمریکاست، رفت.

پوپ دراین دانشگاه با چهره‌های سرشناسی از جمله «الکساندر میکلجون » یکی از ده نفر برندگان مدال آزادی آمریکا، دوست شد و این دوستی صمیمی باعث رشد و تعالی اخلاق و اندیشه‌های  پوپ گردید. در آن زمان روحیه حساس و کنجکاو پوپ او را به سوی آموختن  فلسفه کشانید . او 2 سال  دیگر در دانشگاه‌های «براون» و «کرنل» و یک سال در دانشگاه «هاروارد» به تحصیل فلسفه پرداخت و پس از دریافت درجه فوق لیسانس، شروع به نوشتن رساله دکترای خود نمود.

پوپ به دعوت «میکلجون» چند سال در دانشگاه «کراون» و سپس در دانشگاه کالیفرنیا به تدریس مشغول شد . او تدریس را بسیار دوست داشت و در مدت کوتاهی توانست شمار زیادی از دانشجویان علاقه‌مند را به سوی خود جلب نماید‎‎‏؛ اما پس از آن که شعله‌های جنگ شعله‌ور شد او برای مدتی از دانشگاه کناره گیری کرده به ارتش رفت و در بخش استخدام  و ارتقاء رتبه افسران ارتش شروع به کار نمود و در سال 1296 خورشیدی (1917) در کمیته اخلاق وزارت جنگ مشغول به خدمت شد . 

پوپ، شیفته هنر ایران شد! 

در مدت شانزده ماهی که پوپ از دانشگاه دور بود، رویدادی مسیر زندگی او را تغییر داد و توجه او را به سوی ایران جلب کرد. قضیه از این قرار بود که یکی از خاله‌های  پوپ که زمین‌گیر بود و به قالی‌های عتیقه علاقه داشت توجه پوپ جوان را به کلکسیون قالی‌های  قدیمی خانواده جلب نمود و در آن میان یکی از قالی‌ها  بیشتر پوپ را به اندیشه وا داشت و او را علاقه‌مند نمود تا درباره قالی‌ها به ویژه قالی‌های زیبای ایرانی اطلاعات بیشتری  کسب  کند .

 او برای این منظور به همه بنگاه ها،  موزه ها  و کتابخانه‌هایی  که می شناخت مراجعه کرد و اطمینان حاصل نمود که دانش قالی‌شناسی بسیار ناقص و آشفته است و باید برای آن چاره‌ای اندیشید.  چیزی نگذشت که علاوه بر آشنایی، پوپ توانست اطلاعات مفید و جالبی را در مورد انواع  قالی گردآوری کند تا آن جا که توانست پس از مدت کوتاهی به عنوان کارشناس قالی مشغول به کار شود  و از راه ارائه نظرات کارشناسی به مجموعه‌داران قالی و فروشندگان در مدت یکماه 000 18 دلار درآمد داشته باشد . از آن جا که درآمد پوپ از راه کارشناسی انواع قالی در طول یک ماه  معادل 6 ماه تدریس در دانشگاه بود او به این نتیجه رسید که می تواند  یک یا 2 ماه از سال را به عنوان کارشناس فرش های عتیقه  کار کند و بقیه ماه های سال را صرف مطالعه  و پژوهش نماید. در این هنگام او با جدیت تمام به پژوهش در آثار افلاتون مشغول بود . اما چندی نگذشت که به واسطه  یک بحران اقتصادی  شدید که سراسر کشورش را در نوردید بازار قالی‌های عتیقه  و  به دنبال آن کسب و کار پوپ نیز  از رونق افتاد. اما پوپ همچنان به مطالعه و بررسی آثار قدیمی و  عتیقه ادامه  داد و به زودی به عنوان یک  کارشناس کار آزموده آثار باستانی و عتیقه شرقی شناخته  شد .  

در سال 1302 خورشیدی (1923میلادی) پوپ به خاطر اطلاعات جامع‌اش  به سرپرستی  بخش 10  از موزه  «هانور» 11 در سانفرانسیسکو  برگزیده شد و از سال 1303 خورشیدی  تا  1311 خورشیدی ( 1932)  نیز به عنوان  مشاور هنری  هنر های اسلامی با موسسه  هنری شیکاگو همکاری نمود . 

نخستین  مأموریت‌های  پوپ  به ایران  از سال 1303 خورشیدی ( 1924)  تا سال 1311 خورشیدی (1932) به منظور خرید اشیاء عتیقه برای موزه شیکاگو  و دیگر موزه‌ها  صورت  گرفت. او پس از نخستین سفرش به ایران حدود 20 مسافرت دیگر نیز به ایران داشت .  

 پوپ در سفرهای  خود به ایران  شیفته شکوه و عظمت هنر و معماری  ایرانی  شد و دلبستگی شدیدی به شهرهای  اصفهان  و  شیراز  پیدا نمود . او در یکی از سفرهایش  به آمریکا به تشویق «دکتر جردن» یک سخنرانی  درباره  شکوهمندی  هنر ایران  و نفوذ آن در سراسر جهان  ترتیب داد  و دریچه ای  نو به روی علاقه مندان  به  فرهنگ و هنر  ایران گشود.  از این سخنرانی  چنان استقبالی  به  عمل آمد که  او مجبور شد این سخنرانی  را  بارها و در حضور شخصیت های با نفوذ کشورش اجرا  کند . در ایران نیز از او دعوت شد تا این سخنرانی ها  را در حضور رضا شاه بزرگ ، حسین علاء ، تقی زاده  و دیگران برگزار نماید و دکتر عیسی صدیق نیز آن را  ترجمه نمود .  

پوپ که دریافته بود اروپایی ها  و آمریکایی ها  مشتاق اند  تا درباره فرهنگ و هنر ایرانی  آگاهی بیشتری  به دست بیاورند پس از آن که  به عنوان کارشناس هنرهای  زیبای ایران در موسسه هنری پلسیلوانیا  مشغول به کارشد در پاییز  1305 خورشیدی ( 1926 ) با همکاری « هوراس گورگن »12 و « جان شاپلی »13 ، نخستین کنگره و نمایشگاه بین المللی هنرهای  زیبای ایران را در «مموریال هال »14 موزه پلسیلوانیا برپا نمود . پس از آن، نمایشگاه موفقیت آمیزی نیز در همین سال در فیلادلفیا برگزار شد .

 «لورنس بیرگور» 15 و « سرتوماس آرنولد» که نمایندگان انگلستان در این همایش و نمایشگاه بودند خواستار برگزاری نمایشگاهی مشابه ولی به مراتب بزرگ تر  در سال 1310 خورشیدی در لندن شدند . حسین علاء نیز قول داد که ایران با تمام قوا با آن ها همکاری خواهد نمود . «آرنولد ویلسن» به عنوان رئیس و پرفسور پوپ به مدیریت این نمایشگاه  برگزیده شدند. روشنفکران انگلستان ، رجال سیاسی و برخی از هنرمندان به کمیته های  برگزار کننده  پیوستند و سه تن از اعضاء خانواده پادشاهی  انگلستان ، هفده  سفیر و وزیر به کمیته نظارت ملحق شدند . برای برگزاری این نمایشگاه مجموعه ای  شامل 2400  اثر ارزشمند  تاریخی از  30 کشور و 90 مؤسسه جمع آوری  شد . بسیاری  از کشورها  آثار ارزشمند خود را از کنج مساجد ، موزه ها  و کلیساها  جمع آوری  کرده  و به این نمایشگاه ارسال کردند و در نهایت این نمایشگاه  که مجموعه ای  از گرانبهاترین  آثار هنری ایران بود در «بورلینگتون هاووس »16 بر پا شد .  

تشویق و تمجیدی که از این قبیل برنامه ها  به عمل آمد ، این گروه را بر آن داشت که یک سازمان دائمی برای  گسترش  نمایشگاه ها ، سخنرانی ها ، نشریات و به کار بردن  تمام توان  برای  بر پا کردن یک جنبش فراگیر در شناخت هنر و تمدن ایران و رابطه آن با تمدن آمریکا تشکیل  دهند . این سازمان  نو بنیاد که به نام « انجمن آمریکایی هنر و باستان شناسی ایران »17 در سال 1307 خورشیدی (1928) آغاز به کار نمود ، سخنرانی ها، کلاس های  درس خصوصی ، طرح های  پژوهشی  باستان شناسی، مقاله ها  و نشریات  فراوانی  را  اجرا و منتشر نمود و تلاش شد تا گزارشی مصور از معماری  ایرانی تهیه  گردد. 

 پس از بر پایی موفقیت آمیز نمایشگاه لندن، روس ها  نیز که از بر پایی آن کاملأ  تحت تأثیر قرار گرفته بودند از پرفسور پوپ خواستند تا با آن ها همکاری  کرده و نمایشگاه  مشابهی را در لنینگراد و مسکو ترتیب دهد . نتیجه  این همکاری  بسیار شگفت آور و بی سابقه بود چون بیش از 000 25 قطعه اثر تاریخی و به ویژه  مجموعه آثار زرین ، سیمین و برنزی دوره ساسانی از سراسر جهان گردآوری شد .  

به منظور اطلاع رسانی هر چه بیشتر درباره  آثار ارزشمند تاریخی ایران، پوپ و همکارانش  تصمیم گرفتند  تا با انتشار یک  مجموعه کامل در زمینه هنر ایران و ذکر توضیحات کامل درباره  هر یک از آثار تاریخی اطلاعات  ارزشمند  خویش را  در دسترس  قرار دهند.  برای این منظور هفتاد و یک نفر از متخصصان بزرگ به دعوت پوپ به گردآوری  یافته های  خود و ثبت آن ها در این مجموعه  پرداختند. از آن جا که تا آن زمان ورود افراد غیر مسلمان به مساجد و اماکن مذهبی به هر منظور ممنوع بود لذا از ورود پوپ و همراهان به مساجد برای تهیه گزارش مصور از معماری ایرانی به ویژه معماری اماکن مذهبی ممانعت به عمل آمد . برای حل این مشکل به سفارش حسین علاء و فرمان رضا شاه بزرگ ، پوپ و همراهانش اجازه یافتند برای تهیه عکس ،‌ بررسی های  لازم  و یادداشت برداری به این گونه اماکن وارد شوند . در این میان و با همه مخالفت هایی  که  از جانب برخی متعصبین مذهبی به عمل آمد  ولی روحانیون فهیم تر  که احساس کردند با ثبت بناهای  مذهبی ، جایگاه اسلام بیش از پیش شناخته می شود ، این کار را مورد تحسین قرار  دادند.  

به این ترتیب عکس های  فراوانی از معماری ایرانی برداشته شد و پس از گذشت یک سال چیزی در حدود هزار عکس برداشته شد و یافته های  مهمی نیز در مسجد جامع اصفهان به دست آمد. با این عکس ها ، نمایشگاه های جهانی بزرگی در شهرهای لندن، پاریس، ورشو، مسکو، لنینگراد، استکهلم  و دیگر شهرهای اروپایی و آسیایی بر پا شد . در آمریکا  نیز در دانشگاه های  کلمبیا ، هاروارد ، ییل ، پرینستون و موزه ها  و سازمان های  دیگر نمایشگاه های  مورد  توجهی بر پا  شد . دانشگاه اکسفورد تقبل کرد که مجموعه این اطلاعات و عکس های جمع آوری شده را در دو جلد به چاپ برساند ولی پوپ و همکارانش برای  این که این مجموعه را به کامل ترین  و بهترین شکل با بیش از 100 تصویر رنگی،  1500 تصویر سیاه  و سفید،  350 نقشه  ،  تصویر بیش از 5000  اثر تاریخی در 80 فصل  و 6 جلد به چاپ  برسانند18 در حدود 000/200 دلار جمع آوری کردند و به سفارش « سرهمفری میلفورد»19 دانشگاه آکسفورد پذیرفت که این مجموعه با ارزش را در  شش جلد با عنوان (A survey of  Persian Art) به چاپ برساند . به این ترتیب پوپ توانست با پشتکار فراوان مجموعه ای بدیع از بناهایی که تا آن زمان در هیچ کجا ثبت نشده بودند را با همکاری عکاسان  حرفه ای  و با  تکنیکی منحصر به فرد ثبت و در سراسر جهان منتشرکند.  

در سال 1322 خورشیدی  (1943) دادگاه عالی نیویورک طی امتیاز جدیدی، به این مؤسسه گواهی نامه رسمی داد و از آن پس این مؤسسه با 12 پزوهش‌گر  برجسته  و 12 متخصص مطالعات خود را جدی تر پی گیری  کرد . چنان که در سال 1331 خورشیدی تعداد دانشجویان بالاتر از لیسانس به 168 نفر رسیده  و کلاس هایی به زبان های چینی ، روسی ، کره ای ، ویتنامی ، هند ، عربی ، ترکی و فارسی برگزار می شد ولی همیشه در این پژوهش ها جایگاه  فرهنگ ایرانی برتر از سایر فرهنگ ها بود و در اولویت تحقیقاتی قرار داشت.20  

 

پرفسور پوپ 

هنر ایران از دیدگاه پوپ : 

پوپ که با کوشش های خستگی ناپذیر  خود عمری  را در راه  بررسی و معرفی آثار هنری کشور عزیزمان ایران سپری کرد حاصل این همه تلاش و  کوشش  را  در مجموعه شش جلدی « بررسی هنر ایران »21 و کتاب‌هایی  همچون  «مقدمه ای  بر هنر ایران »22 ، « معماری ایرانی یا پیروزی شکل و رنگ »23 ، « شاهکارهای هنر ایران »24 و « آشنایی با نگارگری ایران » و « قالی های قدیم شرقی » به چاپ رساند . 

پوپ هنرهای زیبا و دل انگیز  ایرانی را حاصل طبع  جمال دوست  ایرانیان می دانست  و معتقد بود چون در باور ایرانیان « خداوند زیباست و زیبایی ها  را دوست دارد » از این روست که به آفرینش چنین آثار ارزشمندی می پردازند. او در این مورد می نویسد : 

 «جمال به خودی خود دارای معنی است یعنی اصلی است که باید آن را  گرامی داشت و حفظ نمود . در حقیقت جمال از صفات خداوندی است . ایرانیان همگی این اصول را پذیرفته و آن را با اعمال خود تأیید  کرده اند .» 

 پوپ که عمری را در راه  بررسی آثار هنری این سرزمین سپری کرد « هنر ایرانی » را چنین توصیف  می کند : 

 «کارهای  سودمند عملی و سمبولیسم نیایشی در هم آمیخته  و در همه اشکال حس زیباپرستی ایرانی آن را تحت انضباط  درآورده است .»25  

پوپ با ژرف نگری و پژوهش در تاریخ این سرزمین نقش عوامل فرهنگی  و معنوی  را دقیقا مورد بررس قرار داده و بر این باور بود که هنر ایرانی ریشه در فرهنگ ناب و پر بار مردمانی دارد  که روشنایی ها  و زیبایی ها  را پیوسته در اندیشه ، گفتار و کردار خود می ستایند و تنها در این راه گام بر می دارند . او در این مورد می نویسد : 

 « از روزگار آیین زرتشتی ، زیبایی با روشنایی ریشه و پیوند داشت و جزء  اساسی وجود مقدسی بود که با اندیشه نیک یکی بود و همه جا در برابر تاریکی و بدی قرار داشت . روشنی طبیعی ، شدید و ملموس ایران نقشی را  که مذهب بر عهده او  گذاشته به خوبی بیان می کند . از این رو  در هنر ایرانی روشنی مورد جستجو قرار می گیرد و  بر عکس تاریکی  و تیرگی انکار می شود .»26   

پوپ به جایگاه شادی در زندگی ایرانیان توجهی ویژه داشت و با ذکر این نکته که ایرانیان ذاتأ مردمانی شاد و سرزنده هستند به تأثیر این روحیه شاد در هنرهای  ایرانی اشاره  کرده و می نویسد : 

« ... روحیه شاد ایرانیان در شعر، سفالگری، قالیبافی، مینیاتور و سایر هنرهای شکوهمند همچون گچ بری ‌، خطاطی و کاشی کاری همه جا به خوبی نمایان است »27  

پوپ با نگاهی هوشمندانه به نقش اساسی رنگ در جذابیت و جاودانگی هنرهای ایرانی اشاره  کرد و معتقد بود که بکارگیری رنگ های شاد و زنده در هنر و معماری ایرانی ریشه در طبیعت دل انگیز ایران دارد . او ضمن توصیف عاشقانه طبیعت ایران در این مورد می نویسد : 

« ...  این دلبستگی شدید به رنگ ها  را دورنما و منظره اطراف اقتضا می کند . در ایام بهار که گل ها پدیدار می شوند ، دامنه کوه ها  به سان پرده های  زنده  پرنقش و نگار و مرغزارهای  وسیع ، غرقِِ گل و ریحان می شوند و دره ها  همانند برکه هایی از شکوفه های  درخشان  مینویی سرشار می شوند . این رویای بهشتی در همه اندیشه ها  و همه هنرها  حتا در سروده ها  و سخنان روزانه رخنه  کرده است . فراوانی گل و ریحان نشان مقدس زندگی و شادابی است که می باید  در هر فرصت و در هر زمان از آن بهره برد . لذا این امری طبیعی است که ایرانیان درصدد بر آیند تا زیبایی گلستان را به شکلی جاودانه تر محفوظ  نگه دارند. » 28

پوپ با دقت در طبیعت ایران، عظمت و شکوه معماری ایرانی را ناشی از طبیعت با شکوه و با عظمت این سرزمین دانسته و می نویسد : 

 «منظره طبیعی ، یعنی کوه های عظیم که ستیغ آن ها را برف پوشانده ، دشت های  گسترده و دره های بزرگ ، ضرورت احداث بناهایی چنین شکوهمند را ایجاب کرده و به عبارتی در چنین محیطی که بناهایِ معمولی حقیر و ناچیز به نظر می رسد ، به کارگیری استادانه مقیاس های بزرگ ضروری می نماید .»29  

 

پوپ در میانه تصویر

اصفهان از دیدگاه پوپ :  

پوپ آنچنان عشق عمیقی به ایران داشت که هرگاه به ایران می آمد به هنگام پایین آمدن از پله های هواپیما در حالی که اشک شوق از دیدگانش جاری بود جمله «سلام من به تو  ای ایران عزیزم» را با شور و هیجانی بسیار بر زبان می راند30 . او اصفهان را بیش از سایر شهرهای ایران دوست داشت و از این روی وصیت کرده بود که پس از مرگش در اصفهان و در سمت شرقی پل خواجو به خاک سپرده شود. دکتر عیسی صدیق نایب رئیس انجمن آثار ملی وقت در این مورد می‌نویسد:  

« روز نوزده اردیبهشت هیأت نمایندگی ایران از واشنگتن با قطار وارد نیویورک شد . در آن جا روزی پرفسور پوپ با تلفن وقت ملاقات خواست و گفت چند دقیقه می خواهد مرا تنها ببیند . روز 27 اردیبهشت ماه ، 7 ساعت و نیم پس از نیمروز ، در مهمانخانه بزرگ شمالی به دیدن من آمد مختصری از زندگانی خود به ویژه از سال 1304 که نخستین بار به ایران آمده بود بیان داشت و نتیجه گرفت که بر اثر مطالعات و تحقیقات و مشاهدات خود ضمن بیست سفر به ایران ، ستایش بی حد و عشق بی ریا نسبت به ایران پیدا کرده و زیبا دوستی و انسانیت و قدرشناسی ایرانیان چنان او را مسحور کرده که می خواهد این ستایش و عشق را در آینده در مردم سایر ممالک نیز ایجاد کند . آنچه تا آن موقع در تألیفاتش  نوشته درخور فضلا و دانشمندان است و آنچه در نظر دارد بکند برای جهانگردان و اشخاص عادی است  31 »

 دکتر صدیق در ادامه چنین روایت می کند که پوپ در نهایت تصمیم مهمی را که گرفته بود این چنین بیان کرد :  

 « من اکنون درآستانه هشتادمین سال عمر خود قرار دارم و می خواهم  وصیت کنم آرزوی من این است که جسدم در ایران به خاک سپرده شود تا آیندگان از ستایش من نسبت به ایران و هنرمندان و اندیشمندان بزرگی که در دامان خود پرورانده است ، مستقیمأ و به رأی العین آگاه شوند و قدر و مقام این ملت و مملکت را بدانند 32 » 

پرفسور آرتور اپهام پوپ همچنین در نامه ای به تاریخ 14 مهرماه 1344 خورشیدی به دکتر عیسی صدیق نوشت:  

«  اصفهان مورد عشق مخصوص من است  در آن جا مهمترین کارهای خود را انجام داده و بزرگ ترین سعادت را درک کرده ام  منظور عمده من از انتخاب آخرین منزل در اصفهان این است که به مردم ایران نشان داده شود : اندیشمندان بزرگ ، هنرمندان ، سخنوران ، رهبران خلاق و دانشمندان آن ها چنان اوصاف و خصایلی دارند که باعث ژرفترین ستایش متفکرین مشابه سایر کشورهاست ، تا آن جا که می خواهند ابراز حق گذاری و اخلاص آن ها تنها زبانی نباشد بلکه به زواری که از سایر اقطار عالم به آن جا می آیند ثابت کنند که اگر کسی در ایران به خاک سپرده شده به این علت نیست که تصادفأ در آن جا جهان را بدرود  گفته ، بلکه بر اثر اعتقاد راسخ به مقدس بودن آن سرزمین  است  و برای کسانی که به مقام معنوی  ایران پی برده اند مزیت و افتخاری است که ایران را آخرین منزل خود قرار داده اند تا به این وسیله ایمان خود را به سرزمین  و مردان بزرگی که آن را طی قرن ها  به وجود آورده اند و آینده با افتخاری که برای آن پیشگویی می کنند  ابراز دارند 33 » 

شاعر گرانقدر معاصر شادروان جلال الدین همایی ( سنای اصفهانی-  1259 – 1267 خورشیدی ) با الهام از وصیت نامه پوپ در سال 1350 خورشیدی زبان حال پرفسور پوپ را در قالب یک سروده دل انگیز سرود و  این اثر ارزشمند در گرداگرد گنبد کوچک آرامگاه پوپ در قالب هنر زیبای کاشیکاری جاودانه شده است :  

شما ای که بر خاک من بگذرید /  سزد ژرف درحال من بنگرید

کنونم  که امکان  گفتار نیست /  زبان  درونم جز آثار نیست

اگر چه  نباشد  زبانم  به  کار / ز خاکم  شود  راز دل آشکار

منم پیکری از هـنر ساخته /  به عشق  هنر عمر درباخته

مرا  آرزو بود کاندر جهان / به ایران  زمینم سرآید زمان

در ایران از آن جُستم آرامگاه /  که  تا  باز دانند  یاران  راه

که ‌اندرجهان هرکه دانشوراست / از این خاک پاکش به سر افسر است

از آن رو سپردم تن ایدر به خاک / که خاکم  شود  جزءِ این  خاک پاک

گزیدم از ایران زمین اصفهان  / جهانی  که خوانیش  نصف جهان

نهادم  بر این  تربت  پاک سر / که  گنجینه  دانش است و هنر

زدم خیمه در ساحل زنده رود / که تا جان شود زنده ز آواز رود

در این سرزمین تا برآسوده ام  / سر  فخر بر آسمان  سوده ام

بود تا به پیشینگان  یادبود / بر آیندگان  باد از من  درود

چنان کرد باید که در روزگار /  ز ما  نام  نیکو  بود  یادگار

ز پنجاه و سی صد پس از الف سال /  «سنا» گفت بگذشته را وصف حال34


سرانجام پوپ :  

پرفسور آرتور اپهام پوپ در سن 88 سالگی و در حالی که قلبش سرشار از عشق به ایران بود در تاریخ 12 شهریورماه سال 1348 خورشیدی در منزل و محل کارش در شیراز درگذشت و پیکرش برای خاکسپاری به اصفهان منتقل شد و در روز 15 شهریور ماه با حضور جمع کثیری از مردم فرهنگ دوست اصفهان در همان محلی که وصیت کرده بود یعنی درکرانه زیبای زاینده رود به خاک سپرده شد . گفتنی است که همسر و همکار همیشگی پرفسور پوپ شادروان دکتر فیلیس آکرمن نیز پس از آن که در سال 1355 خورشیدی در شیراز زندگی را بدرودِ گفت در اصفهان و در کنار همسرش به خاک سپرده شد. 35 

پرفسور پوپ و همسرش دکتر آکرمن


        

                             آرامگاه پوپ و همسرش در اصفهان کنار زاینده رود

---------------------------------------------------------------

 پی نوشت :  

1- General  cyrus  wheelock .

2- Sir  Humphrey  Atherton .

3 -  Rhode  Island . 

4 - New  burry  port .

 

5- آرتور اپهام پوپ از م‍آخذ آمریکایی ، راهنمای کتاب ، دوره دوازدهم ، شماره 9 و 10 ( آذر و دی ماه 1348 ) . 

  6 - Wercester  Academy .

7 - Daniel  webester  Abercrombie .

8 - Alexander  Meiklejohn .

9- آرتور اپهام پوپ از مآخذ آمریکایی ،                 

10 - Place  of  legion .

11 - Honor .

12 - Horace  Gougne .

13 -John  shaply .

14 - Memorial  Hall .

15 - Laurence  Birgor .

16 - Burlington  House . 

17 - American  Institute  for  persian  Art  and  Archaeology .

 

18- مظاهری ، هوشنگ ، آرامگاه خارجیان در اصفهان « درباره پرفسور آرتور اپهام پوپ  »،  ماهنامه فرهنگ اصفهان ، شماره 11 ، بهار 1378 ، ص 77 71.

 

19 - Sir  Humphrey  Milford .

۲۰- آرتور اپهام پوپ از مآخذ آمریکایی ،   

 21 - A  survey  of  persian  art .

 22 - An  Introduction  to  persian  art .

 23 - Persian  Architecture  or  the  triumph  of  form  and  color . 

 24 - Masterpieces  of  persian  art .

29 - ۲۵ )  اپهام پوپ ، آرتور. معماری ایرانی ( پیروزی شکل و رنگ)، ترجمه کرامت اله افسر، فرهنگ سرا، تهران، 1365

30- حیات اصفهان (هفته نامه) ، سال یازدهم ، هفدهم شهریور ماه 1348.

31- صدیق، عیسی . یادگار عمر ، وزارت فرهنگ و هنر ، 1353 ، ج 3 ، ص 369  365

32- همان .

33- کتیبه موجود در آرامگاه پرفسور پوپ و همسرش.

34- همایی، ماهدخت بانو . مجموعه اشعار جلال الدین همایی، انتشارات هما ، تهران ، 1364

خورشیدی.  

 35- در تابستان سال  1380 خورشیدی  هنگامی که عضو شورای مرکزی سازمان غیردولتی «انجمن پویندگان جوان اصفهان» بودم، پیشنهاد کردم که در سالگرد درگذشت پروفسور پوپ و به عنوان پاسداشت و بازشناخت یک عمر تلاش دمادم این ایران شناس بزرگ ولی گمنام در ایران ، مراسم یاد بودی بر سر آرامگاه او برگزار کنیم.  

از آغاز تیرماه، همه جوانان عضو این انجمن در تکاپوی برگزاری این مراسم بودیم و سرانجام این مراسم در 12 شهریور ماه 1380 خورشیدی با انتشار زندگی‌نامه پروفسور پوپ، نمایشگاه کتاب، برافروختن شمع، پذیرایی سنتی با خرما و گفت و گوی چهره به چهره با رهگذران و غبار روبی آرامگاه پوپ و همسرش انجام شد. چند روز بعد روزنامه «نوروز» خبر این رویداد فرهنگی را چنین منتشر کرد: 

« برای نخستین بار پس از 23 سال [پس از انقلاب]، سی و دومین سالگشت درگذشت پوپ، به همت تشکل غیر دولتی «انجمن پویندگان جوان اصفهان» در شهریور ماه 1380خورشیدی با حضور در آرامگاه پوپ و همسرش در کرانه زیبای زاینده رود گرامی داشته شد» ( به نقل از روزنامه نوروز، سوم مهرماه 1380، ص 12)  

اما جالب‌ترین و تعجب‌آورترین اظهارنظر در این مورد، واکنش روزنامه کیهان  بود. این روزنامه در نوشتاری زیر عنوان «سایه سنگین نگاه کاسبکارانه بر جماعت دوم خردادی» به قلم «محمد تقی کرامتی» ادعا می‌کرد که در پشت پرده این اقدامات به ظاهر فرهنگی انگیزه‌ای سیاسی وجود دارد ولی این روزنامه برای این ادعای غیر واقعی خود هیچ دلیلی ارائه نکرد. در بخشی از نوشتار یاد شده روزنامه کیهان آمده بود:  

«...بزرگداشت یک پرفسور آمریکایی: در همین بین، انجمنی در اصفهان، برای نخستین بار در کشور، مراسم بزرگداشتی را برای یک پرفسور ایران‌شناس آمریکایی، به نام «آرتور اپهام پوپ» برگزار می کند. این مراسم که توسط «انجمن پویندگان جوان اصفهان» و با موافقت مسئولین مربوطه برگزار شد. ظاهراً به پاس ارج نهادن به تلاش‌های این پرفسور آمریکایی برای شناساندن فرهنگ و تمدن ایرانی به جهان صورت گرفت، که این اقدام فی نفسه و با صرف نظر از انگیزه های دیگر، بلا اشکال است، امّا قرائن و شواهدی همچون: همزمانی این مراسم با اوج‌گیری تلاش عناصر واداده به آمریکا برای برقراری رابطه، تقارن آن با حادثه 11 سپتامبر، آن هم برای اولین‌بار پس از 32  سال از تاریخ درگذشت وی، به روشنی حکایت از آن می‌کند که پشت پرده این اقدامات به ظاهر فرهنگی، انگیزه‌های سیاسی غیر قابل انکاری وجود داشت...» 

 نویسنده روزنامه کیهان به این نکته توجه نکرده بود که مراسم بزرگداشت پرفسور پوپ در اصفهان در روز 12 شهریور ماه انجام شده بود اما واقعه یازده سپتامبر و حمله به برج های دوقلوی تجارت جهانی در نیویورک در تاریخ ۲۰ شهریور ماه صورت گرفته بود. در هر حال بخت با ما یار بود که به طراحی این حملات تروریستی متهم نشدیم !

شاید اگر پرفسور پوپ می دانست که قرار است سال ها بعد و در ماه سپتامبر یک عملیات تروریستی در کشورش روی دهد، هرگز تاریخ درگذشت خود را در شهریورماه یا سپتامبر تعیین نمی‌کرد ! 

                     

 

نظرات 8 + ارسال نظر
پگاه 20 شهریور 1391 ساعت 07:55 ق.ظ

درود بر شما دکتر سپنتا گرامی
از خواندن این مقاله بسیار لذت بردم تنها چند پرسش دارم یکی اینکه آیا کتابهای ایشان در بازار موجود هستند و دیگری اینکه آیا تصاویر قدیمی شهر اصفهان که توسط ایشان جمع آوری شده در همین کتابها موجود هستند یا خیر..........
سپاس از شما

درود
تعدادی از کتابهای ایشان را می توانید در کتاب فروشی ها از جمله در شهر کتاب بیابید. بله در کتاب هایشان عکس هایی که از اصفهان برداشته اند ، هست.
شاد باشید

مهدی رازانی 24 شهریور 1391 ساعت 09:51 ب.ظ http://glak.blogfa.com

با سلام و درود
دکتر سپنتا گرامی
مقاله بسیار خوبی در باره پوپ نوشته اید اما همان گونه که نظراتی در رابطه با وی وجود دارد که خدماتی داشته است متاسفانه وی نیز مانند دیگر شرق شناسان خدماتش بسیار کمتر از خیانتهایش بوده است. در همان زمان خودش نیز شیعاتی وجود داشته از جمله آندره گدار در رابطه با وی مطالب بسیار جالبی فرموده اند که می توانید در کتاب آمریکا و ایلغار آثار باستانی ایران نوشته محمد قلی مجد نشر کارنگ 1386 به دست آورید. بگونه ای نفوذ ین شخص باعث قرارداد بستن با موسسه شرق شناسی دانشگاه شیکاگو شد که آن ماجرای لوحه های گلی اش تا به امروز ادامه دارد.
لطفا به این کتاب مراجعه کنید.
http://forum.naria.ir/index.php?topic=223.0

درود بر شما دوست گرامی مهندس رازانی عزیز
تلاش خواهم کرد این کتاب را تهیه و بخوانم.
البته در این که پوپ در انتقال اشیاء تاریخی به موزه ها نقش داشته شکی نیست. اما آیا از او به عنوان کارشناس همکار موزه های بزرگ در آن زمان توقع دیگری هم می توان داشت؟ آیا این کار او را باید خیانت بنامیم؟
خیانت به چه کسی؟ خدمت به چه کسی؟
او در حد و اندازه خودش به نظر من هم در معرفی هنر ایران و هم در فرستادن آثار موزه ای به موزه ها نقش داشته و فکر می کنم نقش او همین بوده و توقع بیشتر نباید از او داشت.
من فکر می کنم باید پیش از آن که کسی مثل پوپ را مقصر بدانیم قوانین بی در و پیکر و ضعف نهادهای داخلی را مسبب انتقال آثار تاریخی ایران به موزه های بزرگ دنیا بدانیم.
اگر دیداری به موزه ایران باستان و یا دیگر موزه های داخلی بیاندازیم چیزی جز نابسامانی نمی بینیم. اصفهان دومین شهر بزرگ ایران با سابقه تاریخی هنوز یک موزه مقبول ندارد.
شاید اگر خیلی از آثار ما توسط کسانی مثل پوپ به موزه های بزرگ دنیا نرفته بود امروز یا نابود شده بودند یا در انبارهای خاک می خوردند یا توسط قاچاقچیان از بین رفته بودند.

البته پوپ حدود 1050 عدد عتیقه ناب که در باستان‌شناسی‌های ایران و مصر بدست آورد به موزه قوام شیراز اهدا کرد.

پوپ که آمد و رفت. همین امروز آثار تاریخی جیرفت چگونه از بازارهای جهانی سر در آورد؟
همان سیستم معیوبی که در زمان پوپ بود اکنون هم دارد به کارخود ادامه می دهد اما به شکل دیگر.
در هر حال از توجه و راهنمایی شما سپاسگزارم.
امیدوارم با خواندن این کتاب نکات بیشتری در این مورد دریابم.
شاد باشید

رازانی 24 شهریور 1391 ساعت 09:56 ب.ظ

ادامه کامنت قبلی این هم بد نیست
http://www.ketabmah.ir/MagazinePdf/11913-1.PDF
موفق باشید

سیاوش آریا 28 شهریور 1391 ساعت 01:26 ق.ظ

درود و سپاس از کوشش هایتان...من هم با دیدگاه شما موافقم که پوپ هنر و فرهنگ ایران رابه جهانیان شناساند و هم این که شوربختانه اشیاء و بازمانده های نیاکانی ما را ربوده وخارج کرده؟ البته گفته شما درست است قوانین کشور ما نادرست است و اجرا هم نمی شود...در سال 82 که به اسپهان برای دیدار آرام گاه پوپ آمدم شوربختانه درون آرام گاه بسیار از زباله پربود! و جالب این جاست که کسی حتا دانش جویان درون پارک از آرام گاه چنین مردبزرگی ناآگاه بودند و تازه پیش از پیداکردن این مکان می گفتند آرام گاه حضرت داوود است؟؟ البته خوشبختانه اکنون هم مردم و هم دانش جویان علاقه بیشتری به پیشینه و بازمانده های نیاکانی می دهند...به هر روی سپاس گذارم وشادزی...پاینده ایران

درود
با همه دیدگاه شما موافقم جز آنچه نوشته اید که پوپ میراث فرهنگی را ربوده یا دزدیده.
این سخن نادرست است چون او با مجوز و حتی دعوت دولت وقت ایران به ایران می آمد و حتی در حضور رضا شاه نیز سخنرانی داشت و همه می دانستند که او به عنوان کارشناس عتیقه به ایران سفر می کند و یکی از کارهایش خریدذ اشیاء عتیقه برای موزه ها بوده است. در ضمن در آن زمان طبق قوانین کشور ممکن بود سهمی از اشیاء به دست آمده در حفاری ها به هیات کاوش اختصاص یابد.
پس ربودن یا دزدی در کار نبوده. او طبق قانون این کار را می کرده و اگر امروز ما قوانین آن روز را نقد می کنیم موضوع دیگری است.

اگر سند یا مدرکی دارید که نشان دهد پوپ بدون مجوز و به صورت خلاف یا قاچاق چیزی از ایران بیرون برده و به عبارتی دزدیده برای من هم بفرستید. تا من متن سند را منتشر کنم.
شاد باشید

سیاوش آریا 28 شهریور 1391 ساعت 04:44 ب.ظ

درودی دگربار...گفته های شما را ردنکردم وقوانین کشور ایراد داشته است ولی ربودن و دزدیدن ایشان هم درکار بوده است...استاد حسن کسرایی درشیراز که شاگرد پوپ وگیریشمن بوده ودر کاوش های خوزستان وپارس به همراه آن ها بوده به چشم خود می دیده که آن ها به بهانه های مختلف(مانند هنگام نماز است شما باید بروید) برخی از اشیاء را در جیب و کیف خود می گذاشته اند؟؟ و ایشان هنوز زنده اند و بهترین راهنمای جهان گردی در سال 84 و 87 کشور شدند و سال ها معاون میراث خوزستان بوده اند...شادزی و سرافراز

درود

ضمن احترام به نظرات شما.
من نمی توانم به هیچ روی این سخنان را بپذیرم. چون الان پوپ زنده نیست که از خود دفاع کند. چرا آقای کسرایی این سخنان را در زمان زنده بودن پوپ نگفت؟ از چه می ترسیدند؟ سکوت ایشان در آن زمان یعنی همدستی.
مگر دزدی وقت نماز و غیر نماز دارد؟
از ایشان بپرسید که پوپ در کدام کاوش دقیقا حضور داشت و چه چیزی پیدا شد که در جیب جا می شد و پوپ در جیب گذاشت. و اگر ایشان دید چرا اعتراضی نکرد؟
به هر دلیلی که ایشان آن زمان اعتراض نکرده به همان دلیل صحبت امروزشان فاقد اعتبار است.
اگر خدای نکرده بعد از 100 سال که آقای حسن کسرایی درگذشت شخص سومی آمد و گفت که من هم آنجا بودم و دیدم که پوپ و کسرایی دستشان در یک کاسه بود و کسرایی از پوپ حق السکوت می گرفت یا درصد می گرفت، من و شما باز هم باید سخن آن فرد را که ممکن است پست و مقامی هم داشته باشد باور کنیم؟

شاد باشید.

سیاوش آریا 28 شهریور 1391 ساعت 10:31 ب.ظ

درود دوباره...استاد کسرایی سال هاست که پست ومقامی ندارد و بهتر است با پی ورزی بیش از اندازه سخن نگوییم! ایشان اکنون تنها آموزش گاه درس می دهد و راهنمای جهان گردی است وسخنانش سد در سد درست است.ضمنن کتاب غارت وتاراج اشیاء تاریخی در ایران را دردو پوشینه بخوانید...به هر روی این دیدگاه شماست ومن آن را گرامی می دارم.شادزی وتن درست.پاینده ایران

درود
دوست عزیز
من می کوشم هیچ سخنی را بدون سند و مدرک نپذیرم. موضوعی را هم که با حیثیت و اعتبار افراد ارتباط دارد باید با وسواس پیشتری بررسی کرد.
اتهام دزدی به شخصیتی مثل پوپ چیز ساده ای نیست. تا موضوعی یا جرمی در دادگاه اثبات نشود فقط یک اتهام است و اتهام زدن به افراد زنده یا مرده نه تنها کار درستی نیست بلکه خودش نوعی جرم است و هم خلاف اخلاق است و هم خلاف قانون است.
من عرض کردم که آقای کسرایی ادعایی دارد، اگر واقعا ایشان خلافی از پوپ دیده در جای خودش و زمان خودش باید مطرح می کرد و همین که در آن زمان مطرح نکرده هم کار خلافی انجام داده و هم جرمی مرتکب شده است.

اما حالا که خود پوپ و همسرش زنده نیستند، بازگو کردن این مطلب درست نیست.

من آن کتاب را اگر پیدا کنم، تهیه کرده و می خوانم. ممکن است مطلب انتقادی کلی از عملکرد باستان شناسان خارجی و شرق شناسان در آن باشد که قابل بررسی خواهد بود.

ولی از شما خواهش کردم که اگر سندی در جایی یا کتابی در دسترس دارید که نشان دهد پوپ چیزی دزدیده آن را منتشر کنید. من هم اگر صحت آن روشن شد می پذیرم.
اما این که شما یا من صد در صد کسی را قبول داشته باشیم یا به کسی ارادت داشته باشیم کافی نیست که سخنان او درست باشد .

پیروز باشید

محمود دهقانی 3 مهر 1391 ساعت 03:02 ب.ظ http://dehgani.persianblog.ir

بحث بسیار جالبی است دکتر سپنتا. با درود به شما و دوستانی که پوپ را به نقد کشیده اند باید یادآور شد که گروه های کشف آثارباستانی روزگار گریشمن و پوپ طبق قرار داد با دولت وقت ایران حق داشتند قسمت هائی از یافته ها را به کشور خود منتقل کنند. برای نمونه در مورد اسب دو سر- سر ستون آپادانای شوش خوزستان که در موزه فرانسه هست چنین توافقی وجود داشته.و شوربختانه دیده می شود که بعدها جنگ صدام چه ترش های بر آپادانانواخت... چرا هیچ کدام از عزیزان نفرموده اند که سودگران داخلی نیز همه چیز را بر باد فنا داده اند... بیشتر از این بازدید کنندگان ناشی هم به سر سر ستون ها بالا می روند وعکس های یادگاری می اندازند و بیشتر از ترکش های جنگ آن ها را می سایند... من به دنبال رصد کردن و پی گیری کارهای گریشمن و پوپ و حتا گدارد به این نتیجه رسیدم که کار دولت ها و نداشتن معلومات در گستره کشف و باستان شناسی باعث جابجائی هاست... دوستان ما روزی دارای نظم شدیم که از کشور سوئد آمدند و برای ما ژاندارمری درست کردند. آن ها وقتی در چهل ستون روزگار صفوی قزوین جا داده شدند در درون ساختمان دیوار کشیدند تا اتاق ها را برای کار اداری بیشتر کنند و حضرات ایرانی شعور نداشتند به آن ها یادآوری کنند که این ساختمانی تاریخی است... پس از انقلاب برخی برای مبارزه با امریکا و اروپا ، چیزهای نابجائی نیز گفته اند... اما چون برخی نیز دلسوزانه حرف های بسیار با ارزشی نوشته اند و چیزهائی را برملا کرده اند باید با پژوهش حرف های بیشتری جویا شد. یک کتاب و دو کتاب همه کتاب ها نیستند. واقعیت تلخ تر از زهر چنین است که در این سی و دو سال پس از انقلاب تاراج اشیا و عتیقه و تخریب آثار باستانی ایران بیشتر از سه سده گذشته است. تعارف را باید کنار گذاشت .

درود
بله با شما هم اندیشم. من هنوز آن کتابی که دوستم مهندس رازانی معرفی کرد را تهیه نکردم. اما به کتابی دیگر که در کتابخانه ام داشتم مراجعه کردم به نام « تاراج میراث ملی» از مجموعه ایران و استعمار جلد چهارم که مرکز اسناد تاریخ و دیپلماسی منتشر کرده است. این جلد به هیات های کاوش آلمانی و آمریکایی و نوشته جراید پرداخته. خوشبختانه هیچ نکته سیاهی در عملکرد پوپ در این اسناد ندیدم. آن قدر که دیگران دستی در غارت داشتند ولی هیچ سندی از پوپ نبود.

در همین کتاب نکات جالبی از غیرت رضاشاه در حفظ میراث فرهنگی یافتم که جالب بود برای خودم و سعی می کنم در ایران نامه نقل کنم شاید برای دوستان هم جالب باشد.

شاد باشید

با درود و سلام به آقای سپنتا،
نوشته ارزشمندی بود که اگر اجازه دهید در فیسبوک به اشتراک گذارمش.
با سپاس فراوان.

ارادتمند
فرهاد

درود و سپاس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد